خدا
-
خدا جونم بدون تو نمیتونمااا...
-
اخ خدای من
چرا امسال نشد ؟؟؟؟
نشد بیام ودستم بخوره به انگور ضریحت ؟؟؟🥺
اقا جون
دیدی؟
بغضمو دیدی؟🥺
وقتی حالم خراب بود از اینکه نجفمو نمیتونم بیام داخل حرمت؟؟؟؟
اقاجون
میشه ؟؟
میشه قبل از مردنم حداقل یه بار قسمتم کنی؟؟؟؟!
میشه؟؟؟.
اقاجون
دلتنگما...🥺
هوامو داری؟؟؟؟🥺🥺🥺🥺 -
از تو امان میخواهم «روزی که هیچ پدری چیزی [از عذاب را] از فرزندش دفع نمیکند و نه هیچ فرزندی برطرفکنندۀ چیزی از [عذابِ] پدر خویش است، بهیقین وعدۀ خداوند حق است.»
-
گاهی آدم به مرحلهای میرسه که هیچ کسیو دور و برش نداره...
یه نگاه که میکنه
میبینه هیچ کس نیست...
همه رفتن دنبال زندگی و اهداف خودشون...
جوریکه تو اگه سراغشونو نگیری شاید هیچ وقت حالتم نپرسن...
اینجاست که با تمام وجودت لمس میکنی که هیچ کس جز خدا کنارت نیست...
باید یاد بگیری که خوبیا و مهربونیا رو به خاطر اون انجام بدی...
به قول شهید خلیلی: هیچ کی کنارت نیست
فقط خداهست...
و درد اینجاست که عزیزترین رو خیلی دیر پیدا میکنیم(: -
مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ ارْحَمْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ ارْضَ عَنِّي بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ
اى آقاى من اى آقاى من برحمتت ترحم كن و به جود و كرمت و فضل و احسانت از من راضى و خشنود باش
-
ممنونم که هستی
یا اَقَرَبَ مِنْ کُلِّ قَریب -
ما ودعک ربک و ماقلی:)
-
خدا جونم...
ازت میخوام دستمو بگیری...
تا الان که بهترین رفیق و همدمم بودی...
تو بدترین روزای زندگیم
هیچ کسی جز خودتو نداشتم...
میدونی که هنوز و تاهمیشه هم جز تو هیچکسو ندارم...
هیچ کس...
میخوام که به حال خودم رهام نکنی...
میدونم همهی اینا امتحانه
ولی من با این حجم از صبر نمیتونم ازش سربلند بیرون بیام...
صبرمو زیاد کن...
به دلم آرامش بده...
خدایا...
میدونی که مشتاق دیدارتم...
ولی لایق نه...
اونقدری بدم که ازت خجالت میکشم...
بیشتر از ترس ،خجالت دارم...شرمندتم...
میدونم تو اونقدر خوبی که می بخشی...ولی با شرمندگیم چیکار کنم؟...
خدایا...جان زهرات... به آبروی مادرِ عزیز ما...
به حرمت همون یه ذره عشق حضرت زهرا که تو وجودمون هست...
تا پاکمون نکردی خاکمون نکن...
کمکم کن رسالتمو پیدا کنم...خدایا نذار ازت دور شم...
منو تو مسیری بذار که اگه سختم هست
اگه حرف و کنایه هم داره
دلم با با لمس وجود و حضورِ تو آروم شه...مسیری که تهش بنده ی خوب خودت شم...
خدایا بهم صبر بده....
صبر...صبر... -
خدایا!
فدای مهربانی هایت...
درست است غرق در این دنیای پوچ شده ام
درست است هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم
درگیر هزار کار و فکر و مشغله زندگی ام هستم....
درست است تمام وقتم صرف کارهای دنیوی ام میشود....اصلا بگذار این طور بگویم
درست است بی معرفت شده ام...
اما این را بدان تو را فراموش نکرده ام
حتی در بدترین و بهترین شرایطم
حتی در اوج گرفتاری های زندگی ام
حتی آن زمانی که روی میز کارم
هزار پرونده و کاغذ و فرم ریخته شده....
به یادتم مهربان ترین...
من بی معرفت به یادتم....
به یادم باش...
پناهم باش... -
خدایا...
قصه وکالت را زياد شنيده ام
اما قصه وکیلی چون تو را نه ...
تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی است
پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است
از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم
و تو در این عشق بازی، پرده از رازی بزرگ برداشتی، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را ...رازی بنام "توکل" ...
"توکل" قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی،
دستانت در دست من است ...
بنده من، نگران نباش و به من اعتماد کن...
"توکل" ...
و فهمیدم :
"حسبنا الله ونعم الوکیل -
گفتم: "آمین!"
پیش از آن که دعا کنم ، پیش از آن که آرزوهای رنگارنگم را رو به رویم بچینم و یکی را انتخاب کنم . همه چیز را به خودش واگذار کردم. می دانستم که بیشتر از خودم نگران من است و می داند که رویاهای من پر از کوچه های بن بست و تاریک و بی فانوس است و اگر کسی دستم را نگیرد.
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم: "آمین"
چرا که می دانستم یکی آن بالا مرا دوست دارد.. -
خدایا
میدونم
تو
به
موقع
میرسی!
-
معبودم
دلمان را به تو می سپاریم
دلی که همچون یک دفتر پر است از
دلتنگی
با دستان مهربانت قلمی به دست گیر و به لطف خود خط بزن غم هایمان را
تایید کن آرزوهایمان را
و دلی رسم کن در دفتر دلمان به بزرگی دریا
مهربانم
تو را سوگند به رحمت بی منتهايت
اجابت کن دعاهای بندگانت را...الهی آمین
-
خدایا، ما به دیدن معجزه های تو در لحظه های ناامیدی سخت محتاجیم...
-
خدایا شکرت بخاطر چیزایی که خواستیم و نشد
-
خدایا ؛
گاهی مرا در آغوش بگیر ...
وقتی در محاصره ی مشکلاتم و تنها پناهگاهم تویی
وقتی تمام تلاشم را کرده ام ، خسته ام و دلم کمی سکوت می خواهد ،
کمی آرامش ، کمی تسکین ...
بی خبر از راه برس و مرا بغل کن
باور کن آدمِ جا زدن نیستم !
اما ؛
از یک جایی به بعد ، بگو که با هم درستش می کنیم ،
از یک جایی به بعد ، خودت برایم معجزه کن ! -
اى دوست آن کس که دوستى ندارد
اى طبیب آن کس که طبیبى ندارد
اى پاسخ ده آن کس که پاسخ دهی ندارد.
اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد
اى رفیق آن کس که رفیقی ندارد
اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد
اى راهنماى آنکه راهنمایى ندارد
اى مونس آنکس که مونسى ندارد
اى ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد
اى همدم آن کس که همدمى ندارد..فراز ۵۹ دعای جوشن کبیر