هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Narges_]

mr.vinyzo بله؟

[Narges_]

ممنون میشم جواب بدین که
شکلا رو در چه حد به نظرتون بخونم
چون نکته های قلم چی و بعضی کنکورا هم داخل کتابمه
زیادی سنگینه
@دوازدهم @بچه-های-تجربی-کنکور-1403 @بچه-های-تجربی-کنکور-1402

[Akito]

ظاهراً همه شاعر شعرا مشغول فارسی خوندنن
ایشالا یکشنبه را فتح خواهیم کرد

[Narges_]

Akito مگه ۵ شنبه امتحان ندارین؟

[Narges_]

یار دبستانی من(استرس)هم ره و همراه منی
لعنت خدایان بهت

[Akito]

Narges_ پنجشنبه حسابانه
نمیدونم چرا ولی اصلا حوصلم نمیشه بخونمش
امروز به زور نیم ساعت مثلثات خوندم

[Narges_]

Akito عمیقا درک میکنم
سعی کنین تا حدی بخونین نیوفته روز آخر و شب امتحان استرسی بشین
#دوستانه

[Narges_]

تدریس درست و فهم درست مطالب واقعا برای ذخیره ی تایم اثر بخشه🥲

[_ Reza _]

دلم یه خواب میخواد که دیگ آلارم بعدش نباشه ️

[razie_]

[Comrade]

اسپوتنیک فارسی هم غلط املایی داره، اونوقت به من گیر میدید؟

[Akito]

Narges_ ممنون
ولی مسئله اینه مثلثات دوازدهم زیادی آسونه و همه مطالبو از پارسال بلدم، سر همین حوصلم نمیشه

[Narges_]

Akito اگه اینطوره که عالیه
موفق باشین🪻

[Gharibe Gomnam]

این اخرین پستم باشه تا بعد :
یه دختری بود توی مدرسه فرزانگان شهرمون تجربی می‌خوند پدرش فوق تخصص ارتوپد از اون دکترای جا افتاده ای بود که هرکسی یه چیزش می‌شد میرفت پیشش
دخترش از تجربی بدش میومد با زور پدرش اومد تا پزشک بشه ؛‌ این سال دوازدهم بود سر کلاساش نمی‌نشست معاون مدرسه زنگ می‌زنه پدرش ؛ پدرش میاد تو حیاط مدرسه دخترشو به باد کتک می‌گیره دختره هم زیربار نمی‌رفت
دقیق یادم نیست طراحی دوخت دوست داشت یا هنر یکی از این دوتا بود
روزای بعد شد دختره بازم سر کلاس نرفت ولی معاونه‌دیگه به پدرش زنگ نزد
ما یه معلم دلسوزی داریم ماجرارو از معاون پرسید و ناظم گفت که من نه می‌تونم بهش بگم برو سرکلاست نه می‌تونم به پدرش زنگ بزنم موندم چیکار کنم
معلم ما با این خانم معاون که زنش هم می‌شد پاشدن رفتن مطب پدر دختره
اولش که رفتن این معلمم تعریف می‌کرد که من بهش گفتم من دبیر دخترتونم ایشونم معاونشون همسرم هستن
اولش ما رو گرم گرفت و احوالپرسی و اینا
که بهش گفتم ما پیش شما درس پس می‌دیم ولی شما تحصیل کرده ای و دخترتون این رشته رو دوست نداره
ظاهرا اقای دکتر عصبانی می‌شه با فحش و الفاظ رکیک اینارو از مطبش شوت می‌کنه بیرون
ولی دخترش همچنان سرتق بود و موند پای حرفش
اون سال که البته نهایی ای هم در کار نبود کنکور می‌ده و رتبه دو رقمی منطقه میشه رشته ای که می‌خواد میاره
الان هم یه هنرمنده نقاشه هم یه پیانیسته و روی مد و لباس هم کار می‌کنه ؛
تابلوهایی که می‌فروشه و پولی که درمیاره از پدرشم بیشتره
پدرش به معلمم زنگ زد گفت که اقای فلانی من ازت ممنونم که از دخترم حمایت کردی چون دخترم کارش رو زندگی می‌کنه ارامش داره تفریح می‌کنه و کار می‌کنه ولی من هرچی دراوردم خودم لذت نبردم ارامش نداشتم و بهره کارم رو همسرم برد
واقعیتش من نمی‌دونم پسرا اگه پدرشون بهشون یه سیلی بزنه چه حسی بهشون دست می‌ده ولی اگه یه دختری پدرش بهش سیلی معمولا بزنه جوری گریه می‌کنه که انگار شوهرش که از قضا عاشقش هم بود و تازه ازدواج کرده بودن بهش خیانت کرده دقیقا همینجوری گریه می‌کنه

بعدها فهمیدم شاید منم اگه یه ذره سرجریان تغییر رشته ام تلاش می‌کردم پافشاری می‌کردم می‌شد قطعا خانوادم مثل پدر دختره رفتار نمی‌کردن تهش یه سیلی
و خب شایدم باید از طرفی گفت می‌تونست بره تجربی بعدش برای هنر بخونه بدون دعوا و درگیری
خلاصه اینکه من پافشاریش رو دوست داشتم

[jahad_121]

میگذره زمان می گذره️

[jahad_121]

ظرف ها رو بشورم
کمتر از 30 دقیقه وقت
4 تا فصل زیست امشب
خیلی خوب میشه.

[jahad_121]

[jahad_121]

[Masoumeh.sh]

mr.vinyzo ‍️

[Narges_]

‍️‍️