هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
danial hosseiny من صبح یدور مرور کردم
-
danial hosseiny اوه ایول
البته توی قوانین داشتیم که تا ۱۵ متری تقاطع یا پیچ جاده نباید پارک کرد... -
شعرای پاتختی رو هم باهاشون بستم دیگه
-
danial hosseiny عه دنبال ماشین عروس نرفتین؟
-
Ainoor در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
مرور
-
-
آکیتو، تازه بار دومی که آزمون دادم، توی ماشین آخری بودم
ولی نفر اول نشستم.
اونجا اعتماد به نفس پوشالی داشتم
اگه یهو افسر چیزی میگفت همهشو از دست میدادم -
danial hosseiny این ترتیبا شانسیه دیگه؟
یهو به ترتیب اسمی چیزی نباشه -
دیگه ظهر شده بود، همهجا شلوغ بود. من راه افتادم دیدم چراغ در ماشین روشنه.
گفتم ببخشید یکی از درا بازه. توی حرکت بودیم. اومدم کنار، ولی واینسادم. یکی از اونایی که عقب بود درو باز کرد بست درست شد. دیگه اومدم وسط. افسر دیگه خوشش اومد از اعتماد به نفس و آرامشم
یه دوبل زدم و گفت پیاده شو.
تا گفت پیاده شو من سکته کردم. فکر کردم کار اشتباهی کردم. دیگه خلاص کردم ماشینو، دستیو کشیدم، و مدام داشتم میپرسیدم یعنی الآن رد شدم؟
بعد سر آخری دیگه با یه حالت بسه دیگهای گفت دارم بررسی میکنم.
و دیگه درو که با دست راست باز کردم گفت قبولی. برو.