سردار دل ها
-
داغ روی داغ میگذاریم.
زخم روی زخم.
خون روی خون.
ما امتـی زخمخوردهایم.
ما هدف دائمیِ
عملیاتهای تروریستیایم.
سیبـل کور عملیاتهای انتحاری.
مظلومیت ما از
میان غبارهای تاریخ
تا میان دود انفجارهای امروز
دنباله دارد.
مظلوم و خشمگینایم
دندان روی دندان میفشاریم.
و قلبهای جرحدیده ما
جز به انتقام ظهورت
آرام نخواهد گرفت.عجل فی ظهورک
بدم المظلوم ایها العزیز... -
کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی میکند؟
سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی میکند؟مرزها سهم زمیناند و تو سهم آسمان
آسمان شام با ایران چه فرقی میکند؟قفل باید بشکند! باید قفس را بشکنیم
حصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند؟(مظلومِ در قفس در الزهرا و فوعه و کفریا باشد یا در آبادان باشد یا در سارایووی بوسنی و هرزگوئین باشد فرقی نمیکند.
مرز ما عشق است! هر جا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی میکند؟هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بیشهادت، مرگ با خسران چه فرقی میکند؟بخشی از بیانات سردار شهید حاج قاسم سليماني
شاعرسید محمد مهدی شفیعی -
e1210a06-4752-4a8f-97c7-536132851880.mp4
به وقت عمل -
-
۱_صبح جمعه امتحان فیزیک داشتم ، نه تلویزیون روشن کردم نه شبکه اجتماعی رفتم نشستم سر درس خوندن تلفن زنگ زد با بغض گفت میدونی سردار و دیشب زدن؟
قلبم ریخت بغض کردم یه لحظه گفتم پس آقا کی رو داره بعد سردار؟
۲_ مشغول درست کردن رزق های روز دختر تو خوابگاه بودیم نت نداشتم و یکی از بچه ها گفت اگه رئیس جمهور بمیره چی میشه بعدش؟ اونجا فهمیدم بالگرد سقوط کرده تو راه که برمیگشتم خونه مدام میگفتم پیدا میشه بابام که نقض کرد حرفمو گفتم اصلا نشه...
ما اول انقلاب تو بحبحه جنگ بعد دیدن خیانت کاری ها تو دل منافق ها رجایی رو از دست دادیم انقلابمون از بین رفت نه...
اما شب که میخواستم بخوابم موقع سلام دادن طرف حرم امام رضا گفتم تولدتون مبارک آقا دلمون به شما گرمه فردا صبح خبر خوب بشنویم ... فردا ۸ صبح صدای تلویزیون پیچید تو خونه : آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
چقدر شنیدنش اونجا سوز داشت برام ...
بازهم نگران آقا بودم نکنه سر خوندن اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا دوباره بغض کنند ...
۳_ هنیئه وارد ایران شد از دیدنش تو مجلس کنار منتخب مردم چقد خوشحال بودم از صحبت های رئیس جمهور از در آغوش گرفتنش ...صبح بیدار شدم و اولین پیام روی گوشیم این بود هنیئه ترور شد...
اما آقا....
آقا قاسم وابراهیم و اسماعیلش را داد و همچنان با دلی پر از خون با صلابت . اما آقا اگر سر قاسمش بغض کرد سر ابراهیم گریه ی مردم هم او را تکان نداد ..
خلاصه بگم سردار به قول عزیزی هرچقدر میخواید هر کی رو میخواید شهید کنید
مکتب ما قائل به شخص نیست(: -
شهید حاج قاسم سلیمانی: ما هیچ شبی نمیخوابیم، مگر اینکه به دشمنمان فکر میکنیم.شهید حاج قاسم سلیمانی
این رژیم، رژیم پایداری نیست.
@دانش-آموزان-آلاء -
سلام حاجی
عکس وفیلماتونو دیدم چقدر دلم تنگ شد
برای دیدن کسی که تا حالا ندیدمش(:
اونجایی که بچه رو بغل کرده بودین و گفتین
شخصیت مهمی رو پامه>>>
حاجی به خدا قلبم خسته است
من بی لیاقتم نتونستم خودمو به مزارتون برسونم
ولی مهربانی شما از حرفاتون از چهره تون
از به یاد آهو های اطراف پادگان بودن تو سوریه
معلومه ....
من حفظم که شما بل احیا عند ربهم یرزقون هستید
به سبب اون رزقی که دارید میتونید مداخله کنید
میتونید کمک کنید میتونید دست بگیرید
دلم خواست بابا صداتون کنم
بابا منم میشه دخترتون باشم؟(:
دستم و بگیرید -
نیستی؛ وقتی بودی آقا هنوز مقابل دوربینها سر «اللهم انا لانعلم منهم الّا خیرا» آنطور بغض نکرده بود. نیستی؛ وقتی بودی آقا بین جمعیت، «گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم» نگفته بود. نیستی؛ آنطرفِ خط تلفنِ بچهشهیدها کسی دیگر نازشان را نمیکشد. مادرشهیدها باز پسر از دست دادهاند. نیستی؛ ما هنوزاهنوز با ریختن خون هر شهید، یاد تو میکنیم باز. گویی که خون همه شهیدان از رگهای توست. تو که نیستی ما آن تابوت سبک پرچمپیچ را بیستوپنج میلیوننفری روی شانه گرفتیم و بعد از پنج سال اگر راستش را بخواهی سر شانههایمان درد میکند هنوز. تو که بودی، بار روی شانه ما نبود. توی خاطرههایت میگویند چندباری در نیمهشبهای مخفی بیروت جان سید را نجات داده بودی؛ نیستی؛ خون سید را در گودالی مهیب در بیروت ریختند و حتی تابوت پرچمپیچی از او بر شانهها نرفت. توی خاطرههایت میگویند که در قلب جنگ شام وقتی همه چشمها به سرانگشتت بود، مرغ و خروسها را که کنج اتاق عملیات دیدهبودی، گفته بودی که هوا سرد است، تا جلسه تمام شود باید جای گرمی برایشان بسازید؛ گفتهاند زمستان از عراق زنگ میزدی و نفیر گلولهها به گوش میرسید؛ میگفتی شنیدهام تهران برف آمده و سرد شده، هوای آهوهای پشت پادگان سپاه را داشته باشید. حالا که نیستی، این روزها نوزادهای چندماههی نحیف در زمستان غزه یخزده و مردهاند. میبینی؟ تو نیستی؛ و حالا در منطقه مردانگی نیست؛ محبت نیست؛ انسانیت نیست؛ و پناه نیست. تو همه بودی. تو که نیستی، هیچ نیست...
«مهدی مولایی»