یاعلی ای جان علی
️
-
در رکوع و سجود میگویم درقیام و قعود میگویم با تمام وجود میگویم من علی رادوست میدارم
باتمام سیاهی و پستی پشت پامیزنم براین هستی میزنم نعره ازسرمستی من علی رادوست میدارم
هرکسی راعلی ولی باشد سینه اش خانه ی علی باشد بردلش باخط جلی باشد من علی رادوست میدارم
دم بدم یاعلی مددگویم ازازل تا دم ابد گویم
درشب ظلمت لحد گویم من علی رادوست میدارمیاعلی ای که شاه مردانی من چومورم توهم سلیمانی بهتراز هرکسی تومیدانی من علی رادوست میدارم
من گرفتارشیریزدانم کشته ی تیر آن مژگانم زنده ومرده باز میخوانم من علی رادوست میدارم
-
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مُظهِرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»..من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟
شاهان عالماند به خوانت گدا، علی..در راه عشق، غیر علی در میانه نیست
از ابتدا علیست و تا انتها علی..با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما
یعنی که هست رمز فنا و بقا علیچون خیر و شر رقم به یداللّه میخورد
حُسنالقضاست از پس سوءالقضا علیدر حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!
وقتی که هست بر همه مشکلگشا علیعالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است
خلقی غریبهاند و فقط آشنا علی..خیبرگشا علیست فقط، ای خوشا علی!
مرحبفِکَن علیست فقط، مرحبا علی!دل میبرد به غمزه، ز خیل دلاوران
وقتی زند به خوان دلیری صلا علیلب بسته بلبلان سخنور، ز شرم او
آنجا که کرده باغ بلاغت بنا علیدر گویش ملائکه تغییر میکند
حَیَّ عَلَی الصَّلاة، به حَیَّ عَلَی علیمیایستند خیل ملائک به حرمتش
هرچند مینشست روی بوریا علیمهر و مه و فلک به نماز ایستادهاند
کردند اقتدا همه و مقتدا علیارض و سما به دور علی چرخ میزنند
فرمانبر است عالم و فرمانروا علی..از یُمن طلعتش همه را عفو میکنند
آید اگر به جلوه، به روز جزا علیهرگز نبوده است جدا از علی، خدا
هرگز نبوده است جدا از خدا، علیمشعر علی و کعبه علی و منا علی
زمزم علی و مروه علی و صفا علیحیدر، اباالحسن، اسداللّه، مرتضی
صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علینوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی
سرّ ظهور یک به یک انبیا علی..او را شناخت شام عروجش نبی، که دید
صاحب سخن خداست و صاحب صدا علیآن شب که فاصله، دو کمان بود تا خدا
خود را رسول، گرم سخن یافت با علیچون روز روشن است پس از لیلةالمبیت
تنها یکیست با نبی اهل وفا؛ علیدر بیش و کم اگرچه نگنجد علی، ولی
کم از خَس است خصمش و بیش از طلا علی
در کوچه شد ز جور قدش گَر، دو تا علی
در خانه بود مِهر بتولش عصا علی..چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز گَرد چادرش بکشد توتیا علیشیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز غم به حِرز او ببرد التجا علیوجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز عالمی کند به رخش اکتفا علی..من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین
وقتی که گفته حضرت او را ثنا علیگوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه
گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علیشادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی!عمریست گفتهایم فقط «یا علی مدد»
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی! -
حکم اسلام حیدر حیدر
ابا الایتام حیدر حیدر
🩵
نام ما را بنویسید مسلمان نجف
ارتش منتظر زاده سلطان نجف
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
میزند بانگ انا الحق سر ایوان نجف
🩵 -
خواستم از من بماند یک بنای یادگار
خشتِ اول را چو کج بگذاشتم اما نشدخواستم پندِ پدر استادِ خود گیرم بکار
چون درونم بود غوغای دگر اما نشدخواستم در کودکی ملا شوم اما نشد
نردبان علم را بالا روم اما نشدخواستم عالِم شوم دانا شوم اما نشد
کور بودم خواستم بینا شوم اما نشدخواستم در کارها عادل شوم اما نشد
درمیان دوستان قابل شوم اما نشدخواستم در زندگی قانع شوم اما نشد
نفس،این اماره را مانع شوم اما نشدخواستم درخلوت خود با خدا حرفی زنم
خلوتم پر بود از غیر خدا اما نشدخواستم دستم رسد روزی به سوی آسمان
رازهای سینه را افشاکنم اما نشدخواستم دوری کنم از مردمان بی خرد
تانشینم در کنار عالمان اما نشدخواستم با ریسمانی تا خدا بالا روم
آرزوهایم بَرم به کائنات اما نشدخواستم پیمانه ای شاید کنم تقسیم عدل
تا دهم هرکس به سهمش آنچه هست اما نشدخواستم باشم میان اهل خود نیکو خصال
تا بماند نام نیکویم بجا اما نشدخواستم ملا شوم ملا شدن آسان ولی
آرزویم بود تا آدم شوم اما نشدخواستم در کشتزار خود بپاشم دانه ای
تا از آن کشته بر آرم خرمنی اما نشدخواستم دستم رسانم سوی دستِ بی نیاز
چون که دستم بود سوی این و آن اما نشدخواستم با معرفت یک لحظه تکبیرش کنم
داشت قاسم جامه ی ریب و ریا امانشدخواستم این جامه ی ریب و ریا را بر کنَم
چون بُدَم خالی ز تقوای درون اما نشدخواستم گویم نی ام نومید از لطف خدای
گفت نومید است شیطان هرچه گفت اما نشدخواستم شعری بگویم تا بماند یادگار
چون ندانم معنی و افعال شعر اما نشد ... -
خواستم از من بماند یک بنای یادگار
خشتِ اول را چو کج بگذاشتم اما نشدخواستم پندِ پدر استادِ خود گیرم بکار
چون درونم بود غوغای دگر اما نشدخواستم در کودکی ملا شوم اما نشد
نردبان علم را بالا روم اما نشدخواستم عالِم شوم دانا شوم اما نشد
کور بودم خواستم بینا شوم اما نشدخواستم در کارها عادل شوم اما نشد
درمیان دوستان قابل شوم اما نشدخواستم در زندگی قانع شوم اما نشد
نفس،این اماره را مانع شوم اما نشدخواستم درخلوت خود با خدا حرفی زنم
خلوتم پر بود از غیر خدا اما نشدخواستم دستم رسد روزی به سوی آسمان
رازهای سینه را افشاکنم اما نشدخواستم دوری کنم از مردمان بی خرد
تانشینم در کنار عالمان اما نشدخواستم با ریسمانی تا خدا بالا روم
آرزوهایم بَرم به کائنات اما نشدخواستم پیمانه ای شاید کنم تقسیم عدل
تا دهم هرکس به سهمش آنچه هست اما نشدخواستم باشم میان اهل خود نیکو خصال
تا بماند نام نیکویم بجا اما نشدخواستم ملا شوم ملا شدن آسان ولی
آرزویم بود تا آدم شوم اما نشدخواستم در کشتزار خود بپاشم دانه ای
تا از آن کشته بر آرم خرمنی اما نشدخواستم دستم رسانم سوی دستِ بی نیاز
چون که دستم بود سوی این و آن اما نشدخواستم با معرفت یک لحظه تکبیرش کنم
داشت قاسم جامه ی ریب و ریا امانشدخواستم این جامه ی ریب و ریا را بر کنَم
چون بُدَم خالی ز تقوای درون اما نشدخواستم گویم نی ام نومید از لطف خدای
گفت نومید است شیطان هرچه گفت اما نشدخواستم شعری بگویم تا بماند یادگار
چون ندانم معنی و افعال شعر اما نشد ... -
علی ای محرم اسرار مكتوم علی ای حق از حق گشته محروم
علی ای آفتاب برج تنریل علی ای گوهر دریای تاویل
علی ام الكتاب آفرینش علی چشم و چراغ اهل بینش
علی اسم رضیِ بی مثال است علی وجه مضیی ذوالجلال است
علی جنب القوی حق مطلق علی راهست سوی حضرت حق
علی در غیب مطلق سر الاسرار علی در مشهد حق نور الانور
آیت الله وحید خراسانی
-
علی باشد ولی الله
علی وصفش در این قرآن
خورد نان جویی اندک
ولیکن باشد او سلطان
غدیرش شاهدان دارد
که هم عمار و هم سلمان
علی داماد پیغمبر
که کار او بود احسان
علی صادق علی عادل
علی باب همه طفلان
علی باب حسن باشد
علی شاهِ شهِ شاهان
علی باب الهدی باشد
دهد یاری به مسکینان
علی عالم علی عارف
علی جان و علی جانان
که باشد آیه ی اکمال
برای شیعیان برهان -
سینۀ تنگم مجال آه ندارد
جان بهوای لب است و راه ندارد
گوشۀ چشمی به سوی گوشه نشین کن
زانکه جز این گوشه کس پناه ندارد
گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بندۀ سیاه ندارد
هر که گدائی ز آستان تو آموخت
دولتی اندوختی که شاه ندارد
گنج تجلی ز کنج خلوت دل جو
نیک نظر کن که اشتباه ندارد
پیر خرد گر بخلوت تو برد پی
جز در آن خانه خانقاه ندارد
مهر تو در هر دلی که کرد تجلی
داد فروغی که مهر و ماه ندارد
مهر گیاه است حاصل دل عاشق
آب و گل ما جز این گیاه ندارد
مفتقر از سر عشق دم نتوان زد
سر برود زانکه سرّ نگاه ندارد
شعر آیت الله کمپانی برای حضرت علی (ع)
-
امیر المومنین علی علیه السلام :
قِيمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ ...
ارزش هر انساني به اندازه چيزي است که دوست ميدارد ... -
یاعلی
️
مولانا امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب️
-
-