هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
دوستان تودلی
لطفا همه فعالیتتونو به تودلی محدود نکنید عزیزانم
واسه سوالات درسی ، مشاوره ای، مذهبی، فنی و... تاپیک بزنید! و وقتی جواب سوالتونو گرفتین تاپیک بسته میشه. ممکنه این سوال شما سوال شخص دیگه ای هم باشه و بعدا از این تاپیک ها استفاده میشه.
از تودلی برای گفتگو استفاده کنید نه طرح سوالاتون
انجمن دسته بندی های مختلف داره که میتونید تاپیک هر سوال رو تو دسته مربوط به خودش ایجاد کنید.
دانش-آموزان-آلاء -
میدونستین هروقت که به یه مجرد میگید چرا عروسی نمیکنی ؟ با خودش میگه عه، راست میگه ها، اصلا حواسم نبود
بعد ساعت رو کوک میکنه تا صبح بره محضر ؟ -
f r در هفته های خوشحالی گفته است:
سلام
روز هفتم=اخر
دیگه باید یواش یواش بارو بندیل و ببندیم و بریم از دیار هفته های خوشحالی
امروز هم روز خوووووبی بود
صبح از خواب با داد بابام بیدار شدمبخدا اسلحه کم داشت برای صدا کردنش
یجوری صدا میکنه ادم راضیه س روز چشم رو هم نزاره
بگذریم.... اینم بگم من عاشق بابامم :face_savouring_delicious_food:
بعدش رفتم باشگاهخسته شدم گرم بوددد
مجبورم شدم جای اون بدبخت کار کنم ولی خودشم بود
همش میگفت فازی حقته
بعدشم بوس میفرستاد
اونم اینجوری
خلاصه از باشگاه اومدم خونه دیدم عمه جونیم خونه ماستویییییییی عاشقشم ینی
بخدا تا دیدمش همه این حرکت هارو رفتم
بعدش یکم باهم حرف زدیم و اماده شدیم دوتایی رفتیم بیرون باعمه جونیمیکم بازار گردی و رفتیم کافی شاپ :face_with_stuck-out_tongue:
بعدش اومدیم خونه و اومدم انجمن ! انجمن یکی از جاهاییه که باعث خوشحال بودنمه و وقتی اینجام کلا دردو غمو مشکلامو یه چند لحظه هم شده یادم میره :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:برای همینه اصن خوابیدم انجمن بیرون هم نمیرم
لات اینجاهم منم
مشکلی بود بگید
یکی از موضوعاتی ک باعث خندیدن امروزم بود حرف زدن با عادل ( @i-sorna )بودبچه خوبیه ..چیزی تو دلش نیست ولی زیاد ب کار و این و اون رسیدگی میکنه
کلاخوبه ...اگه چیزی بهتون گفت جدی نگیرینش .. بیشتر شوخی میکنه تا جدی بودن
عادل ببخشید
ها اینم بگم بعضی موقع من خودمم ازش شاکی ام
دلم میخواد بزنم...
این از گزارش امروز ..!
وکلا خوشحال بودم این هفته چون دعوت شدم ب این تاپیک و این ی تلنگور بود درمن تا دنبال دلایل بیشتری برای خندیدن باشم :))
و خوشحالم بخاطر داشتن دوستایی گل که نامی از کسی نمیبرم چون زیادینعاشق همه اتونم :face_savouring_delicious_food:
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
از جمله نگارینم که عاشقشم
ولی عشق ابدیم زهراست
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
#مشاعره هرشب با نوشابه یا همون اقا مهدی خیلی خوشحالم میکنه حتی اگه چرت و پرت هم گفته باشیمو شوخی ها ی دوستام توی انجمن باعث خوشحالیمه :))
درسته امروز روز اخربود ولی من هنوز ب تعهدم نسبت ب این چالش پای بند میمونم و هروز بیشتر ب دنبال خوشحال بودن میرم :))
#همیشه بخندیم حتی ب بالارفتن قیمت دلار
مواظب خودتونو خوبیاتون باشید
خیلی دلم میخواست بگم تا پست بعدی بدرود .. ولی تموم شد :((یاحق
چقدر حس خوبی بهم دست داد وقتی این پست رو داشتم تو تاپیک هفته های خوشحالی میخوندم
-
اولین بار که میخواستم بدون خانواده برم مسافرت، انقد مامانم به رفیقم سفارشمو کرده بود که تو جاده هی میزد بغل بهم میگفت سعید جیش نداری؟
-
mohammadhassan در هفته های خوشحالی گفته است:
خب مثل اینکه امروز روز آخره
امروزم نشستیم کمی گیم زدیم و با دوستانمون حرف زدیم و خوش گذشت
ببخشید دیگه من روزام زیاد چالشی نیستاین عالی بود
-
با کامپیوتر بسازید
اول برنامه tor browser رو دانلود کنید
بعد برید خود سایت textone و ثبت نام کنید
بعد با همون اکانتی که ساختید تو گوشی لوگ اه کنید@Mr-Dr-En در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
با کامپیوتر بسازید
اول برنامه tor browser رو دانلود کنید
بعد برید خود سایت textone و ثبت نام کنید
بعد با همون اکانتی که ساختید تو گوشی لوگ اه کنیدtext one????
or
text now??? -
@اف-اس در هفته های خوشحالی گفته است:
روز دوم
سلام
امیدوارم حال دلتون خوب باشهالان که انجمن اید خنده رو لباتون
شادو پیروز باشید
الان که انجمن هستم خیلی خوش حالمکلا وقتی جلوی کامپیوتر میشینم بایه بشقاب خوراکی جلوم :face_savouring_delicious_food: حس مفرح بی درد بودن بهم دست میده
امروزم سعی کردم مثل همیشه شاد باشم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: خواه بادلیل خواه بی دلیل
امروز واسه ی چندمین بار مورد تعریف بقیه واقع شدم و حس خوبی داشتم(نکنه انتظار داشتین بگم برای اولین بار
عجب انتظارایی داریناا
)
خب از دیشب شروع میکنم دختر داییم خونه ما بود ساعت یک میخواستیم بخوابیم میگه شما همیشه اینقدر زود میخوابینتا ساعت سه نزاشت که نه درس بخونم نه بخوابم اینقدر حرف زد
تا لنگ ظهرم خواب بود
امروز کلا روز پر سر و صدا و شلوغی واسم بود بچه ها خونه رو مهد کودک کرده بودن یه سرو صدایی راه انداخته بودن که اصلا جایز نبود تو این وضع درس بخونم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: حس معاون مهد کودک بهم دست داده بودالبته نمیدونم مهد کودکم معاون داره یا نه:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
همش باید بهشون نظارت بکنم
بعد از ظهر که همه رفتن گردش و من تنها موندم خونه خیلی خوش حال بودم از سکوت حاکم تو خونه اخ یه لذتی داره تنها تو خونه بمونی کلا این وضع و عاشقشم
اول چندتا اهنگ مورد علاقمو گوش دادمدیدم امروز اصلا قسمت نبود درس بخونم :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
گفتم بقیشو فقط ریاضی بخونم کلا عاشق ریاضیم اصلا همه ی کتابا یه طرف ریاضی هم یه طرف
نمیدونم چرا ولی همیشه وسط ریاضی خوندن دوس دارم نقاشی بکشمیه چندتا کاریکاتورم کشیدم
مثل هر روز فکر کردن به یه دوست و ادم فوق العاده حس خیلی خوبی بهم داد
فکر کردن به اینکه خدایا با اینکه همه ی چیزایی که میخوام رو ندارم اما خیلی چیزا رودارم که واقعا عاشقشونم به خاطرشون سپاس گزارم و شکر بخاطر تک تک لحظات زندگیم....
ودر اخر اینکه
امیدوار باش به فردای زیبا
غنیمت شمر شیرینی امروز را ....
اها و اینکه شاعر میفرماید
تا توانی دلی شاد کن
لایک نکردن هنر نمیباشددرسته این خاطره های قشنگ مال شماست ولی من از خوندنش که خیلی خیلی اذت بردم