هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮانی از پدرش ﭘﺮﺳﻴﺪ
ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
پدرش ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ عدد ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ
و ﺩﻭ عدد ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ عدد ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ میدووونم!! -
آسمان ِ آبی باشه پس شروع میکنم
ساسانf r اه نه خیلی بیمزس
نیوشا -
بااینا فال میگرفتیم
کودکی مبهمی بود! -
f r اه نه خیلی بیمزس
نیوشاآسمان ِ آبی
اتنا -
بااینا فال میگرفتیم
کودکی مبهمی بود!@Little__princess واااای یادش بخیر ازاین قندونا
-
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
به غیر ساز عدم هرچه هست رسواییست
مباد سایهٔ شب بر سر سحر نبودساز نیست
سایه نیست
حرف مفت زیاده@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
به غیر ساز عدم هرچه هست رسواییست
مباد سایهٔ شب بر سر سحر نبودحرف مفت زیاده
مهدی؟!!!!!
خودتی؟!
در این محیط که هر قطره نقد باختن است
خوش آن حباب که آهیش در جگر نبود -
آسمان ِ آبی
اتناf r اراد
-
f r اراد
-
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
به غیر ساز عدم هرچه هست رسواییست
مباد سایهٔ شب بر سر سحر نبودحرف مفت زیاده
مهدی؟!!!!!
خودتی؟!
در این محیط که هر قطره نقد باختن است
خوش آن حباب که آهیش در جگر نبود