تمام رو به اتمام

[Zrex]

revival من همیشه بغلیم نمرشو از من جلوتر میگفتن واس همین نمره خودمو میدونستم چون همشو از رو من منوشت بعضی وقتا هم از من بیشتر میگرفت

[3فاطمه2]

@i-sorna میدونی داستان چیه؟ من ب بوی بعضی عطرا واکنش میدم سردرد شدید و حالت تهوع انروز ی عطر زدم شبش ک عزاریلو ملاقات کردم از صبش ک دیروز میشه تا امروز یکریز میخندم

[SenatOr]

آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

همین حالا که من میخوام برم نهار بحثا قشنگ قشنگه

نرو بمون با هم بریم

[athenaa]

بچه ها
فردا پس فردا نتابج میاد خخخخ

[Acola]

SenatOr بمونین باهم بریم

[Zrex]

@فاطمه23 مطمئینی عطر بوده بعضی موادا هم همین اثرو دارنا

[Acola]

athenaa

ب درک

[آسِمان آبی]

SenatOr تا همین الانش که از گرسنگی نمردم خیلیه

[revival]

من یادمه امتحان داشتیم باید برگه رو سفت میچسبیدی میدیدی ده دقیقه موند اخر،یکی پاشد برگه ت رو زیر دستت کشید اسمت رو خط زد و اسم خودشو نوشت و تحویل داداین دردناک ت ین تقلب بود

[3فاطمه2]

@zahra-m1999

[Brilliant]

یبار دبیر شیمی مون گفت زهرا چکار می کنی بالا سر بچه هاااا
گفتم هیچی استااااد
سوالا رو توضیح میدم

[Zrex]

revival

[3فاطمه2]

@i-sorna والا اسمش هلنساس پارسال خریدم انروز یادم افتاد برای اولین بار استفاده کنم

[Acola]

revival

[SenatOr]

revival واقعا؟

[Brilliant]

revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

من یادمه امتحان داشتیم باید برگه رو سفت میچسبیدی میدیدی ده دقیقه موند اخر،یکی پاشد برگه ت رو زیر دستت کشید اسمت رو خط زد و اسم خودشو نوشت و تحویل داداین دردناک ت ین تقلب بود

revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

من یادمه امتحان داشتیم باید برگه رو سفت میچسبیدی میدیدی ده دقیقه موند اخر،یکی پاشد برگه ت رو زیر دستت کشید اسمت رو خط زد و اسم خودشو نوشت و تحویل داداین دردناک ت ین تقلب بود

وای اینوووووووو
من یبار یکی اومد برگه م برداره
یکی زدم پس کله ش

[آسِمان آبی]

revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

من یادمه امتحان داشتیم باید برگه رو سفت میچسبیدی میدیدی ده دقیقه موند اخر،یکی پاشد برگه ت رو زیر دستت کشید اسمت رو خط زد و اسم خودشو نوشت و تحویل داداین دردناک ت ین تقلب بود

وااای
ما دخترا دیگه از این کارا نداریم

[99]

[romisa]

f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

زنگای تفریح همه انرژیشونو خالی میکردن یکی میخوند یکی رو میز میزد بقیه همه پاتخته
اصن یه وضی بود

واهییی مث ماااا
من خواننده بودم

یه بار مدیر مچ یه کلاسیو گرفت
داشتن میخوندن و اینا یهو رفته بود داخل و اون وضع
هیچی گفت یا ادامه میدی یا تا یه هفته نمیذارم معلم بیاد سر کلاستون
باید بخونی برام
دختره هم از ترس نخونده بود
یه بلاهایی سر کلاسشون آورد
مدیر ما هم آدم پایه ای بود هم به موقش سخت گیر
باورتون میشه ؟

[Zrex]

revival اونا نسل همون دزدای توی بیابونن