هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
ماهي کوچکي در اقيانوس به ماهي بزرگ ديگري گفت: ببخشيد آقا، شما از من بزرگ تر و با تجربه تر هستيد و احتمالاً مي توانيد به من کمک کنيد تا چيزي را که مدت ها در همه جا در جست و جوي آن بوده ام و نيافته ام را پيدا کنم؛ ممکن است به من بگوييد: اقيانوس کجاست؟!
ماهي بزرگ تر پاسخ داد: اقيانوس همين جاست که شما هم اکنون در آن شنا مي کنيد. ماهي کوچک پاسخ داد: نه! اين که من در آن شنا مي کنم آب است نه اقيانوس. من به دنبال يافتن اقيانوس هستم نه آب و با سرخوردگي دور شد.
همه ما هم مانند آن ماهي کوچولوي غافل، در نعمت و برکت نامتناهي غرق هستيم و مجبور نيستيم براي يافتن آن کوشش کنيم و به هر دري بزنيم؛ زيرا هر چقدر اين ماهي کوچک شنا کند باز هم در اقيانوس خواهد بود و کم نخواهد آورد. خداوند نعمت هاي زيادي را به همان اندازه که در اقيانوس براي ماهي فراهم کرده، در اختيار ما قرار داده است. اما شايد بايد تصميم بگيريد که هر روز از زندگي خود را چگونه مي خواهيد بگذرانيد. نعمت و برکت در همه جا و همه وقت در انتظار شما است. فقط کافي است آن را بخواهيد و همين الان خود را به آن متصل کنيد. -
خدا هست
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد.
استاد دوباره پرسیدآیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد.
استاد برای سومین بار پرسید): آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟) برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفتبا این وصف خدا وجود ندارد).
دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: (آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟) همه سکوت کردند.
(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟) همچنان کسی چیزی نگفت.
(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟)
وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد.. -
@اف-اس شبت مهتابی ممنون بابت مطالب قشنگت
-
سلام......
-
اینم قشنگه بخونید
دیوار شیشه اییه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد. تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگر یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ماهی بزرگه بود. ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد بالاخره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت می دانید چرا؟ اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی.اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند.
-
سلام......
Leily joon سلام خوبی؟
-
کسی هس پشت کنکور ریاضی باشه؟
-
Leily joon سلام خوبی؟
-
کسی هس پشت کنکور ریاضی باشه؟
Leily joon منم پشت کنکورم اما از نوع تجربیش خخ
-
Mahsa Ss در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
romisa برو توی کارنامه اولیه ی کنکورت ببین
مال من نیست
دوستم نت نداشت داده من نگا کنم براش
فقط نمیدونم این کدپیگیری همونه یا با شناسش فرق میکنه -
Leily joon منم پشت کنکورم اما از نوع تجربیش خخ
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Leily joon منم پشت کنکورم اما از نوع تجربیش خخ
درس خوندن رو شروع کردین؟
-
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Leily joon منم پشت کنکورم اما از نوع تجربیش خخ
درس خوندن رو شروع کردین؟
Leily joon اره اما مثل پیرمردی ک لنگ لنگان قدمی بر میداشت....
-
Leily joon اره اما مثل پیرمردی ک لنگ لنگان قدمی بر میداشت....
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Leily joon اره اما مثل پیرمردی ک لنگ لنگان قدمی بر میداشت....
من هنوز شروع نکردم
-
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Leily joon اره اما مثل پیرمردی ک لنگ لنگان قدمی بر میداشت....
من هنوز شروع نکردم
Leily joon به قول اقای افشار با همین مینمم ها استارت کارو بزن
-
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Leily joon اره اما مثل پیرمردی ک لنگ لنگان قدمی بر میداشت....
من هنوز شروع نکردم
Leily joon نیاز نیست شروع طوفانی باشه کمکم شروع کن ب طوفانشم میرسی
-
Leily joon نیاز نیست شروع طوفانی باشه کمکم شروع کن ب طوفانشم میرسی
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Leily joon نیاز نیست شروع طوفانی باشه کمکم شروع کن ب طوفانشم میرسی
چشم