از روزای اول دانشگاهت بگو :)
-
f r
این بچه از وقتی یادمه خسته بود
جالبه استاداعم دوسش داشتن نمره میدادن بهش
حکایت منو داداشم مشترکه
هر بلایی دلمون میخواد سر استاد درمیاریم
باز هوامونو دارن
دبیرای من که طفلیا اینطوری بودن
یه روز خوب میاد
ینی میشه آدم شم؟
راستی یبار رفتم با یکی از دانشجوعا دوچرخه سواری
نمیدونم تو بقیه دانشگاهاعم همچین محوطه ای هس یا نه -
@آذر
هععیی :|||داغ دلم تازه شد...پ ن : البته اینکه من دوچرخه سواری بلد نیستم نمیدونم.تاثیری داره تو این مسعله که دانشگاهمون پیست دوچرخه سواری نداره یا نه :-\
-
بچه ها هیچ کدومتون اتاق عمل قبول نشدید ؟؟؟چون من اتاق عمل قبول شدم ترم بهمنی هستم. کسی نیست از این رشته چیزی بدونه ؟؟؟
-
اتاق عمل سر عمل جراحی ان و کمک دست جراح حتی بعضی اوقات اگه خیلی با تجربه و ماهر باشی دکتر بعضی از کار های عمل رو میگه تو انجام بدی ولی هوشبری فقط مریض رو بیهوش می کنند ولی مسئولیت زیادی دارن اگه بیمار بهوش نیاد اونا مسئولن
-
: بچه های کمکی
:بله؟!
و این بود سوتی من که دهان به دهان چرخید و سینه به سینه منتقل شد
تو ادمیت بودیم اونجا کلا فقط دو گروه پرسنل حضور داره ، ماما های بخش و کمکی ها ( که کارای زیادی میکنن مثل تعویض ملحفه و تمیزکاری و انتقال مددجوها به بخش های مختلف و خلاصه کارایی که ماماها ازشون بخوان...) حالا یه دوتا اینترن و یکی دوتا دانشجوی کارورز پرستاری هم میان صرفا واسه اینکه آموزش ببینن(اونم فقط تو بیمارستانای آموزشی)
عاغا از ایستگاه مامایی صدا زدن : بچه های کمکی یکیتون بیاد... من با صدای بلند گفتم : بله ؟؟
یعنی پرسنل و دوستان کمکی همه خندیدن من آخه نمیدونستم خدمه رو کمکی صدا میکنن فک کردم ما دانشجوهارو میگن کمکی که اونجا در کنار آموزش به ماماها کمک میکنیم
چقد خندیدیم و آبروم رف اصلا ..
یعنی اگه اسم شخص خودمو صدا میزدن چنان با غلظت بله رو نمیگفتم
هرکی منو میبینه میگه بچه های کمکی -
سلام به همگی
اولین روز دانشگاه من دریک جمله خوب ولی سخت
با یه استاد نازنین داشتیم که همن روز اول یه منبع حدودا 740صفحه ای کاملا اینگلیسی معرفی کرد که ترجمه هم نداره -
MM.zahed در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
سلام به همگی
اولین روز دانشگاه من دریک جمله خوب ولی سخت
با یه استاد نازنین داشتیم که همن روز اول یه منبع حدودا 740صفحه ای کاملا اینگلیسی معرفی کرد که ترجمه هم ندارهسلام آقای زاهد(:
از سختی های مسیر هم میشه لذت برد وقتی بدونی مشغول انجام کار درستی(:
غزلی از جناب حافظ تقدیم به شما(:ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی/ بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند/ چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن / ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش / کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای / ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان / چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است / هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
-
امروز آناهیتا رو دیدم
با آناهیتا روز اول دانشگاه آشنا شده بودم و با هم حرف زده بودیم
سر کلاس عمومی این ترم باهمیم
اون فکر می کنم روانشناسی می خوند
جلو کلاس امروز همو دیدیم چشم تو چشم یه کم زل زدیم به همدیگه
بعد سلام و احوال پرسی و...
یادمه اون روز (روز اول ) که آناهیتا رو دیدم یه لباس بافت پوشیده بود میگفت چقد سرده و اینا
از خوزستان اومده بود و هوای اینجا براش خیلی سرد به حساب میومد
امروز که دیدمش یه مانتو تنش بود خبری از لباس گرم تر نبود
هوای امروز سرد تر از اون روز بود
داشتم فکر می کردم اون روز امروز جالبه نه ؟
آدما هرجایی باشن خودشون رو با اونجا هماهنگ می کنن !
وفق پذیری !
استادمون میگفت برای بقا باید وفق پذیر بود و با محیط خودمون رو وفق بدیم