از روزای اول دانشگاهت بگو
-
: بچه های کمکی
:بله؟!
و این بود سوتی من که دهان به دهان چرخید و سینه به سینه منتقل شد
تو ادمیت بودیم اونجا کلا فقط دو گروه پرسنل حضور داره ، ماما های بخش و کمکی ها ( که کارای زیادی میکنن مثل تعویض ملحفه و تمیزکاری و انتقال مددجوها به بخش های مختلف و خلاصه کارایی که ماماها ازشون بخوان...) حالا یه دوتا اینترن و یکی دوتا دانشجوی کارورز پرستاری هم میان صرفا واسه اینکه آموزش ببینن(اونم فقط تو بیمارستانای آموزشی)
عاغا از ایستگاه مامایی صدا زدن : بچه های کمکی یکیتون بیاد... من با صدای بلند گفتم : بله ؟؟
یعنی پرسنل و دوستان کمکی همه خندیدن من آخه نمیدونستم خدمه رو کمکی صدا میکنن فک کردم ما دانشجوهارو میگن کمکی که اونجا در کنار آموزش به ماماها کمک میکنیم
چقد خندیدیم و آبروم رف اصلا ..
یعنی اگه اسم شخص خودمو صدا میزدن چنان با غلظت بله رو نمیگفتم
هرکی منو میبینه میگه بچه های کمکی -
@nasrin79
کار هوشبری واسه یه خانوم خیلی راحت تره
البته اگه تو منطقه محروم زندگی میکنید و مریض بخوان به یه شهردیگه انتقال بدن هوشبر هم باید حتما همراه مریض باشه -
: بچه های کمکی
:بله؟!
و این بود سوتی من که دهان به دهان چرخید و سینه به سینه منتقل شد
تو ادمیت بودیم اونجا کلا فقط دو گروه پرسنل حضور داره ، ماما های بخش و کمکی ها ( که کارای زیادی میکنن مثل تعویض ملحفه و تمیزکاری و انتقال مددجوها به بخش های مختلف و خلاصه کارایی که ماماها ازشون بخوان...) حالا یه دوتا اینترن و یکی دوتا دانشجوی کارورز پرستاری هم میان صرفا واسه اینکه آموزش ببینن(اونم فقط تو بیمارستانای آموزشی)
عاغا از ایستگاه مامایی صدا زدن : بچه های کمکی یکیتون بیاد... من با صدای بلند گفتم : بله ؟؟
یعنی پرسنل و دوستان کمکی همه خندیدن من آخه نمیدونستم خدمه رو کمکی صدا میکنن فک کردم ما دانشجوهارو میگن کمکی که اونجا در کنار آموزش به ماماها کمک میکنیم
چقد خندیدیم و آبروم رف اصلا ..
یعنی اگه اسم شخص خودمو صدا میزدن چنان با غلظت بله رو نمیگفتم
هرکی منو میبینه میگه بچه های کمکی -
@nasrin79 در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
بهاره همین اولِ کاری تو بیمارستان هستین؟
من اول کار نیستم ترم سومم
-
سلام به همگی
اولین روز دانشگاه من دریک جمله خوب ولی سخت
با یه استاد نازنین داشتیم که همن روز اول یه منبع حدودا 740صفحه ای کاملا اینگلیسی معرفی کرد که ترجمه هم نداره -
بچه ها هیچ کدومتون اتاق عمل قبول نشدید ؟؟؟چون من اتاق عمل قبول شدم ترم بهمنی هستم. کسی نیست از این رشته چیزی بدونه ؟؟؟
-
سلام به همگی
اولین روز دانشگاه من دریک جمله خوب ولی سخت
با یه استاد نازنین داشتیم که همن روز اول یه منبع حدودا 740صفحه ای کاملا اینگلیسی معرفی کرد که ترجمه هم نداره@MM-zahed در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
سلام به همگی
اولین روز دانشگاه من دریک جمله خوب ولی سخت
با یه استاد نازنین داشتیم که همن روز اول یه منبع حدودا 740صفحه ای کاملا اینگلیسی معرفی کرد که ترجمه هم ندارهسلام آقای زاهد(:
از سختی های مسیر هم میشه لذت برد وقتی بدونی مشغول انجام کار درستی(:
غزلی از جناب حافظ تقدیم به شما(:ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی/ بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند/ چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن / ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش / کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای / ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان / چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است / هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
-
امروز آناهیتا رو دیدم
با آناهیتا روز اول دانشگاه آشنا شده بودم و با هم حرف زده بودیم
سر کلاس عمومی این ترم باهمیم
اون فکر می کنم روانشناسی می خوند
جلو کلاس امروز همو دیدیم چشم تو چشم یه کم زل زدیم به همدیگه
بعد سلام و احوال پرسی و...
یادمه اون روز (روز اول ) که آناهیتا رو دیدم یه لباس بافت پوشیده بود میگفت چقد سرده و اینا
از خوزستان اومده بود و هوای اینجا براش خیلی سرد به حساب میومد
امروز که دیدمش یه مانتو تنش بود خبری از لباس گرم تر نبود
هوای امروز سرد تر از اون روز بود
داشتم فکر می کردم اون روز امروز جالبه نه ؟
آدما هرجایی باشن خودشون رو با اونجا هماهنگ می کنن !
وفق پذیری !
استادمون میگفت برای بقا باید وفق پذیر بود و با محیط خودمون رو وفق بدیم -
امروز روز خیلی خوبی بود
صبح ساعت 8 کلاس داشتیم
کلاس گسسته بود که دوست دارم
(اولا تنفر داشتم ولی الان فضاشو خودم تغییر دادم که دوست داشته باشم)
امروز اولین بار یکمی زود رفته بودم کلاس
و طبق قوانین نا نوشته با یکی از دوستان باید براش جا نگه میداشتم
خوب
منم جا نگه داشتم
بعد از چند دقیقه دوستم رسید
منم گفتم های بیا این جا جا نگه داشتم
جایی هم که داشتیم ردیف 2 ولی ته ته بود
اولای ردیف دوم چند تا صندلی بود که دو تا دختر فارسی زبون نشسته بودن بعد با یه صندلی فاصله:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: من نشسته بودم بعد برای دوستم جا نگه داشته بودم
دوستم که اومد از جلو ی دخترای فارس رد بشه وسایل (اموزشی) مثل خودکار و جزوه ی دوستمو ریخت زمین
لحظه ای که دیدم این بود که دختره سعی کرد جزوه نیوفته زمین
خودشو پرت کرد جزوه رو بگیره
ولی
گوشیش شالاپ افتاد زمین
خیلی خندیدم
کل کلاس خندید قبل اومدن استاد
ولی بعدم دیدم گوشی دختره ایفون x بود
هم پسری که زد و فاجعه ایجاد کرد داشت سکته میکرد هم دختره که نمیدونست گوشیش سالمه یا نه
ولی
من فقط داشتم میخندیدم خخخخ
دوستم از دختره با صدای لرزان و مظرب که ایوای چی شد پولش الان چه قدر خواهد شد
پرسید بی شی اولمادی=چیزی نشد؟؟
دختره چی جواب بده خوبه؟
دختره گفت :
نه ممنون!!!!!!!!!!!!
یعنی دو برابر خندیدنم هم اون موقع خندیدم
تا اخر کلاس بازم هی یادم میوفتادو میخندیدم -
امروز روز خیلی خوبی بود
صبح ساعت 8 کلاس داشتیم
کلاس گسسته بود که دوست دارم
(اولا تنفر داشتم ولی الان فضاشو خودم تغییر دادم که دوست داشته باشم)
امروز اولین بار یکمی زود رفته بودم کلاس
و طبق قوانین نا نوشته با یکی از دوستان باید براش جا نگه میداشتم
خوب
منم جا نگه داشتم
بعد از چند دقیقه دوستم رسید
منم گفتم های بیا این جا جا نگه داشتم
جایی هم که داشتیم ردیف 2 ولی ته ته بود
اولای ردیف دوم چند تا صندلی بود که دو تا دختر فارسی زبون نشسته بودن بعد با یه صندلی فاصله:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: من نشسته بودم بعد برای دوستم جا نگه داشته بودم
دوستم که اومد از جلو ی دخترای فارس رد بشه وسایل (اموزشی) مثل خودکار و جزوه ی دوستمو ریخت زمین
لحظه ای که دیدم این بود که دختره سعی کرد جزوه نیوفته زمین
خودشو پرت کرد جزوه رو بگیره
ولی
گوشیش شالاپ افتاد زمین
خیلی خندیدم
کل کلاس خندید قبل اومدن استاد
ولی بعدم دیدم گوشی دختره ایفون x بود
هم پسری که زد و فاجعه ایجاد کرد داشت سکته میکرد هم دختره که نمیدونست گوشیش سالمه یا نه
ولی
من فقط داشتم میخندیدم خخخخ
دوستم از دختره با صدای لرزان و مظرب که ایوای چی شد پولش الان چه قدر خواهد شد
پرسید بی شی اولمادی=چیزی نشد؟؟
دختره چی جواب بده خوبه؟
دختره گفت :
نه ممنون!!!!!!!!!!!!
یعنی دو برابر خندیدنم هم اون موقع خندیدم
تا اخر کلاس بازم هی یادم میوفتادو میخندیدم -
@M-an در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
کل کلاس خندید قبل اومدن معلم
رز این از خود مطلب خنده دار تر بود دختر
-
@M-an در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
کل کلاس خندید قبل اومدن معلم
ضایع مکن که خداوند دوست ندارد:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
-
امروز روز خیلی خوبی بود
صبح ساعت 8 کلاس داشتیم
کلاس گسسته بود که دوست دارم
(اولا تنفر داشتم ولی الان فضاشو خودم تغییر دادم که دوست داشته باشم)
امروز اولین بار یکمی زود رفته بودم کلاس
و طبق قوانین نا نوشته با یکی از دوستان باید براش جا نگه میداشتم
خوب
منم جا نگه داشتم
بعد از چند دقیقه دوستم رسید
منم گفتم های بیا این جا جا نگه داشتم
جایی هم که داشتیم ردیف 2 ولی ته ته بود
اولای ردیف دوم چند تا صندلی بود که دو تا دختر فارسی زبون نشسته بودن بعد با یه صندلی فاصله:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: من نشسته بودم بعد برای دوستم جا نگه داشته بودم
دوستم که اومد از جلو ی دخترای فارس رد بشه وسایل (اموزشی) مثل خودکار و جزوه ی دوستمو ریخت زمین
لحظه ای که دیدم این بود که دختره سعی کرد جزوه نیوفته زمین
خودشو پرت کرد جزوه رو بگیره
ولی
گوشیش شالاپ افتاد زمین
خیلی خندیدم
کل کلاس خندید قبل اومدن استاد
ولی بعدم دیدم گوشی دختره ایفون x بود
هم پسری که زد و فاجعه ایجاد کرد داشت سکته میکرد هم دختره که نمیدونست گوشیش سالمه یا نه
ولی
من فقط داشتم میخندیدم خخخخ
دوستم از دختره با صدای لرزان و مظرب که ایوای چی شد پولش الان چه قدر خواهد شد
پرسید بی شی اولمادی=چیزی نشد؟؟
دختره چی جواب بده خوبه؟
دختره گفت :
نه ممنون!!!!!!!!!!!!
یعنی دو برابر خندیدنم هم اون موقع خندیدم
تا اخر کلاس بازم هی یادم میوفتادو میخندیدم -
@M-an در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
کل کلاس خندید قبل اومدن معلم
ضایع مکن که خداوند دوست ندارد:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@M-an در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
کل کلاس خندید قبل اومدن معلم
ضایع مکن که خداوند دوست ندارد:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
ترم یک پیش میاد
-
@M-an در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
کل کلاس خندید قبل اومدن معلم
ضایع مکن که خداوند دوست ندارد:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
-
@zahra-m1999 در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده بیچاره استرس داشته
اره هر دوتا شونم استرس داشتن من چه میخندیدم اون وسط
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
-
امروز روز خیلی خوبی بود
صبح ساعت 8 کلاس داشتیم
کلاس گسسته بود که دوست دارم
(اولا تنفر داشتم ولی الان فضاشو خودم تغییر دادم که دوست داشته باشم)
امروز اولین بار یکمی زود رفته بودم کلاس
و طبق قوانین نا نوشته با یکی از دوستان باید براش جا نگه میداشتم
خوب
منم جا نگه داشتم
بعد از چند دقیقه دوستم رسید
منم گفتم های بیا این جا جا نگه داشتم
جایی هم که داشتیم ردیف 2 ولی ته ته بود
اولای ردیف دوم چند تا صندلی بود که دو تا دختر فارسی زبون نشسته بودن بعد با یه صندلی فاصله:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: من نشسته بودم بعد برای دوستم جا نگه داشته بودم
دوستم که اومد از جلو ی دخترای فارس رد بشه وسایل (اموزشی) مثل خودکار و جزوه ی دوستمو ریخت زمین
لحظه ای که دیدم این بود که دختره سعی کرد جزوه نیوفته زمین
خودشو پرت کرد جزوه رو بگیره
ولی
گوشیش شالاپ افتاد زمین
خیلی خندیدم
کل کلاس خندید قبل اومدن استاد
ولی بعدم دیدم گوشی دختره ایفون x بود
هم پسری که زد و فاجعه ایجاد کرد داشت سکته میکرد هم دختره که نمیدونست گوشیش سالمه یا نه
ولی
من فقط داشتم میخندیدم خخخخ
دوستم از دختره با صدای لرزان و مظرب که ایوای چی شد پولش الان چه قدر خواهد شد
پرسید بی شی اولمادی=چیزی نشد؟؟
دختره چی جواب بده خوبه؟
دختره گفت :
نه ممنون!!!!!!!!!!!!
یعنی دو برابر خندیدنم هم اون موقع خندیدم
تا اخر کلاس بازم هی یادم میوفتادو میخندیدم@نجف-زاده
یه بار هم تو کلاس ما لپ تاپ دوستم رو صندلی بود
من و دوستم یه طرف دیگه وایساده بودیم حرف میزدیم
یه پسره اومد
با عجله میرفت که خورد به صندلی و لپ تاپ شترک افتاد رو زمین
بعد برداشت خیلی ریلکس گذاشت سرجاش
پسرا بهش گفتن نگاه کن ببین چیشد
بعد دید دوستم نگاه می کنه برداشت گفت هیچی نشده که
یکی از بچه ها گفت بزار روشن کنه ببین چیکار کردی
گوشه لپ تاپش شکست
افتاده بود زمین برداشت داد بعد هی میگفت چیزی نشده که -
@zahra-m1999 در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده بیچاره استرس داشته
اره هر دوتا شونم استرس داشتن من چه میخندیدم اون وسط
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@zahra-m1999 در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
@نجف-زاده بیچاره استرس داشته
اره هر دوتا شونم استرس داشتن من چه میخندیدم اون وسط
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
میشه حس هر دو شون نسبت بهتون حدس زد
ولی خب خنده دار بوده دیگه -
این واسه امروز نیس ولی واسه همین هفته اس
کلاس پاتولوژی بودیم استاد حضور غیابشو شروع کرد...همرو نمیخونه یه چند نفرو میخونه فقط..بعد از هر فردی که اسمشو میخوند یه سوال هم میپرسید
سوالای سخت سختیهو اسم منو خوند منم که کلا سرکلاسش یه کلمه هم گوش نمیدادم
... دقیقا این شکلی
به همدیگه نگاه کردیم بعد از یه خرده مکث گفت: شما به من بگو عنوان این واحد چیه ؟من کی ام؟ اصلا ما اینجا چیکار میکنیم ؟
منم گفتم آسیب شناسیه شما دکتر... هستی به نام خدا من بهاره هستمکلاس ترکیده بود... گفت در مورد من چی میدونی بعد چیزی نمیدونستم بچه ها شروع کردن گفتم رتبه اش فلان بوده و دکتری کدوم دانشگاهو داره و این حرفا گفت خودت بگو گفتم شبیه یه بازیگر هستین
گفت کی
گفتم محمود شوهر هدیه تو فیلم عاشقانه
گفت من فیلم نمیبینم عاغا گیر داده بود عکسشو نشونم بدین من اجازه ندادم بهش تشون بدن من یه خرده زودتر از کلاس رفتم بعداز رفتنم گیر داده بود به دوتا از دوستام که عکس اون بازیگره رو بهم نشون بدین
اونام نشونش دادن
بد خورده بود تو ذوقش
و نتیجه اینکه شک ندارم حذفم میکنه