از روزای اول دانشگاهت بگو :)
-
بهاره
از این استادای شبیه محمود ، شهین مهین ندارید بیاد ما رو بگیره؟ :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: -
Amin-Mehraji در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
بهاره
از این استادای شبیه محمود ، شهین مهین ندارید بیاد ما رو بگیره؟ :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth:داریم ولی پا نمیدن دادا
-
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بود -
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بودمنم یه سری سر کلاس زبان فارسی بودیم...جلو جلو نشسته بودم..ردیف اول...
ساعت قبلشم ورزش یک داشتم کلی خسته بودم...
بعدش ناخودآگاه خوابم برد...
خواب عمیقی هم بود...
بعد استاد بیدارم کرد..یه دستشو گذاشت رو شونه هام یخورده فشار داد گفت پاشو میخام حضور غیاب کنم...منم دقیقا با یه حالتی منگی پاشدم و فقط صدای خنده بود که میشنیدم !!! -
_Mohammad_reza_ در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بودمنم یه سری سر کلاس زبان فارسی بودیم...جلو جلو نشسته بودم..ردیف اول...
ساعت قبلشم ورزش یک داشتم کلی خسته بودم...
بعدش ناخودآگاه خوابم برد...
خواب عمیقی هم بود...
بعد استاد بیدارم کرد..یه دستشو گذاشت رو شونه هام یخورده فشار داد گفت پاشو میخام حضور غیاب کنم...منم دقیقا با یه حالتی منگی پاشدم و فقط صدای خنده بود که میشنیدم !!!یعنی یه دوستی نبود بیدار کنه ؟
عجب استاد با حالی بوده
حالا منم یکم خوابیده بودم خیلی خسته بودم -
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
_Mohammad_reza_ در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بودمنم یه سری سر کلاس زبان فارسی بودیم...جلو جلو نشسته بودم..ردیف اول...
ساعت قبلشم ورزش یک داشتم کلی خسته بودم...
بعدش ناخودآگاه خوابم برد...
خواب عمیقی هم بود...
بعد استاد بیدارم کرد..یه دستشو گذاشت رو شونه هام یخورده فشار داد گفت پاشو میخام حضور غیاب کنم...منم دقیقا با یه حالتی منگی پاشدم و فقط صدای خنده بود که میشنیدم !!!یعنی یه دوستی نبود بیدار کنه ؟
عجب استاد با حالی بوده
حالا منم یکم خوابیده بودم خیلی خسته بودمنه خوده استاد شخصا بیدارم کرد
-
روز اول دانشگام خیلی عالی بود
-
عاغاااااا این ترمکا چقددددد بامزه ان
هی رد میشن من میگم ای جانم ای جاااان جووووون بابا چقد کوشولونامروز یه سوتییییی دادم در حد بنززززز
عاغا نمیگممممم
یه آقا از مسئولین دانشکده رد شد گفت سلام با صدای بلتددددد منم فک کردم منو میگه گفتم سلام علیکم خوب هستین نگووووووو این مردک منظورش آقایی بود که پشت سر من بود یعنییییی ..... -
یه درسیو ۱۸.۵ شده بودم به یه استادمون پیام دادم
گفتم استاد جریان چیه انتظار داشتم خیلی بهتر شه و اینا
برگشت گفت تو خودت ۱۶.۵ شدی من ۱۸.۵ دادم
منم گفتم خو همون ۱۶.۵ خودمو ثبت کن راحت ترم
فرداش رفتم دیدم ۱۹ ثبت کرده
و این مکالمه تا بلاک شدن استاد پیشرفت داشت -
سه واحد ادبیات با پرستاریا برداشتم
یعنی بیییین یه دهنی از من سرویس شد تو این کلاس که نگم براتون
خو همه از دم از من متنفرررر طبق معمول هرجمعی که واردش بشم
میگفتم استاد فلان مبحثو حذف کن لج میکردن میگفتن نه ما میخوایم بخونیم... من گفتم خب دارم واستون
عاغا من کلاسارو مرتب نمیرفتم غیبت زیاد داشتم استاد هم همون روز اول کلا غیبتامو ثبت نمیکرد
این خاااار شده بود تو چشم این پرستاریا علی الخصوص پسراشون
عاغا استاد منو دوستمو بیست داد و به بقیه هم پنج نمره اضافه کرد صدقه سری من
بعد تماس گرفت گفت امتحانت که افتضاح بوده جوابات با پاسخ صحیح کلی فاصله داشته و این بحثا دیگه دوستتم بخاطر تو بیست دادم وگرنه چرت و پرت نوشته بود و ....
گفتم شما که بیستو عنایت کردی سه واحد هم هست دمت گرم خدانگهدار -
بهاره در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
@nasrin79 در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
بهاره
مامایی قبول شدی؟بله:)
وای بهاره خانوم ببخشید سلام
من دواردهم تجربیم و مامایی خیلییییی دوووست دارم
میشه یکم بیشتر راجع مامایی و رتبتون بگین!!اگر دوست داشتین البته ...
من تحقیق زیاد کردم راجع مامایی و رتبه ی لازم برای اون
اما خب دلم میخواد از یه خانوم ماما بپرسم!
ممنون میشم جوابمو بدین همینجا که افرادی که عینه منن به جواب سوالشون برسن
موفق باشین