روز آخر ️

[ایهام]

@فندق گوگل یارت باد

[ایهام]

فاطمه ـ بوشهر نه کمش باید باشه

[فاطمه بوشهر]

ایهام حرفی ندارم

[خط قرمز]

ایهام گوگل دشمن من هستش چون معلم گفته از خودمون اثر هنری بیافرینیم

[ایهام]

فاطمه ـ بوشهر حسادت یه نوع محرکه هستش،البته کم نه زیاااادش

[فاطمه بوشهر]

ایهام تنها حسی ک فکر کنم تو زندگیم نداشتمش حسادته نمیدونم اصلا چه شکلی باید حسادت بورزی

[ایهام]

@فندق یه موضوع انتخاب کن یه چندتا انشا از گوگل بخون درموردش بعد خودت شروع کن به نوشتن

[خط قرمز]

اصلا پاشم برم درسمو بخونم منو چه به این کارا اگه نوشتین برام بفرستین ننوشین هم بازم ممنون

[ایهام]

فاطمه ـ بوشهر منه لامصبم همینجورم،بخاطرهمین میگم باید یخورده حسود باشیم تا بتونیم خودمونو بالا بکشیم،البته شاید نباید اسمش رو بذاریم حسادت..

[فاطمه بوشهر]

ایهام غبطه
حسرت بهتر از
حسادته

[خط قرمز]

الله تاپشیری رام سوزی خدافظ
گینده فیکرشوز یازا بیلسوز باشوزا دونوم

[ایهام]

فاطمه ـ بوشهر اره شاید حسرت
نه غبطه مثبته،یچیز منفی و خبیثانهبهتره

[فاطمه بوشهر]

@فندق هیچی نفهمیدم فقط خداحافظت ابجی

[ایهام]

@فندق انشام افتضاحه وگرنه یچی برات بلغور میکردم
خدا گوگل رو از مانگیره
موفق باشی عزیزم

[ایهام]

@فندق ترکیه؟؟

[تجربی]

ایهام در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

تجربی سلام
بعنوان چالش بهشون نگاه کن
اگه همینا نبود ممکن بود از روزای تکراری وبدون چچالش و یکنواخت خسته بشی

مشکل اینجاست که تبدیل شده به استرس مزمن. یعنی تا یه خرده استرس میگیره بدن شروع میکنه به سست شدن و لرزیدن میدونم که باعثش کنکور هست یه مدت طول میکشه تا وقتی که ازاسترس دور میشم به حالت عادی برگردم هیچ فکرش رو نمیکردم اینطوری بشه

کاش من یخورده از استرس شمارو داشتم

وای وای وای نه. توبه ! دیگه کنکور تموم بشه دیگه هیچ وقت دور و بر استرس نمیرم کلاس زبان هم که میرفتم اونقدر استرس داشتم که مثلا قبل کلاس برای خودم مثلا درمورد الودگی صنعتی و اینا مطالعه میکردم و مثلا میخواستم لغات سخت تو کلاس استفاده کنم بعد اونقدر استرس داشتم که 1. استاد و بقیه همکلاسی ها هم استرس میگرفتن 2. خودم اونقدر استرس بالا بود که فقط میگفتم این به اصطلاح سخنرانی رو تمومش کنم بره با اینکه خیلی براش زحمت کشیده بودم. هنوز یادم نمیره یه بار یه لغتی بود proprietorial به معنی مالکیت... داشتیم در مورد زنان حرف میزدیم من اومده بودم یه سخنرانی طولانی ایجاد کرده بودم در مورد اینکه تو این کشور اکثرا اینطوریه که بعدا از ازدواج یه حس مالکیتی دارن نسبت به همسرشون و یه جورایی محدود کننده هست. من هی موندم تو این لغت میگفتم pr,pr ,pr ,pr ,pr اخرش گفتم just forget it,

[M.an]

romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

خیلی دلم میخواد برم اینجا
این عکسو دوستم گرفته
یه جایی توو تهرانه

چقد قشنگه اینجا :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth:

[خانوم]

یهو دلت بگیره به دوستات زنگ بزنی اما نتونی بگی چته ... فقط تظاهر کنی که خوبی و اوناهم اصرار نکنن...
بعد یهو بمونی با خودت و خودت و الکی به این فکر کنی که بعد 10 ساعت خوندن حالا چیکار کنی حالت بهتر بشی (:

[RACE]

یه رگت کرد باشه
یه رگت اصفهونی
یه رگت ترک
یه رگت فارس
#رگ تو رگی شد

[sheydadb37]

داره باباشو میبره خانه سالمندان