هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
@fatemeh_banoo بالاخره انسانیم
MOHAMMAD80
بله ... اما دلم نمیخواد اینجوری بمونم . از غم بدم میاد ! -
MOHAMMAD80
بله ... اما دلم نمیخواد اینجوری بمونم . از غم بدم میاد !@fatemeh_banoo در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
MOHAMMAD80
بله ... اما دلم نمیخواد اینجوری بمونم . از غم بدم میاد !سلام(:
واسه خیلیا پیش میاد این حالت.
از جمله خودم!خصوصا سال گذشته):
سعی کن روزاتو پر از کار کنی.پر از فعالیت.حتی وقت استراحتتم براشون کار مشخص کن؛معمولا این حسا وقتای فراغت سراغ ادم میان.
تو جمع خونواده برو با هاشون حرف بزن.یا جاهای عمومی مثه کتابخونه. یا یه جایی مثه مسجد و امامزاده(واسه یه دوره طولانی شارژ میشی(:)
آممم یه چیز دیگه هم!
یه چیزایی هست که ناراحتت میکنن!(یا کردن!)و خودت میدونی(:
بنویسشون اگه مشکلن و میتونی حلشون کنی ،سریع دست به کار شو!(مثلا من پارسال به شدتتتت بخش عظیمی از غم هام این بود ک درس نمیخوندم و میدونستم از هدف دارم پرتو پرت تر میشم؛ولی بازم فقط غصه میخوردم(:)
اگه هم ن...یه سری احساسات یا تجربه هان! ک با خودت حلشون کن.با نوشتن یا حرف زدن با کسی.مثلا یه دوست(: یا خونوادت(:
این حسا علت دارن . الکی پلکی نیستن(: علت یهوویی غمگین شدن،همین چیزای درون ما هستن(:
الهی حالت همیشه خوبِ خوب باشه،دختر مهربون♡(((: -
MOHAMMAD80
بله ... اما دلم نمیخواد اینجوری بمونم . از غم بدم میاد !@fatemeh_banoo نه اینکه ما خیلی عاشق غمیم:///
-
زندگی سراسر یادگیری است و دیگر هیچ
بازیابی یکی از مهارتهای باارزش در زندگی ماست. بازیابی نه فقط در آموزش بلکه در همهی عرصههای زندگی تأثیرگذار است.بازیابی یکی از مهارتهای باارزش در زندگی ماست. بازیابی نه فقط در آموزش بلکه در همهی عرصههای زندگی تأثیرگذار است. به عنوان مثال پایان حضور در یک سمینار، کنفرانس یا بازدید از یک نمایشگاه هنری، آغاز بازیابی آن است. بازیابی یعنی یادگیری ادامه دارد. تصور کنید زمان و تلاش بسیاری صرف کاری کردهاید که نتیجهای ندارد؛ در این صورت فقط وقت خود را تلف کردهاید.
زندگی سراسر یادگیری است و دیگر هیچ. پایان یک کلاس درس یا کتاب، آغاز بازیابی آن است؛ آغاز به یاد آوردن. پایان پرسش است که تذکر میدهد و به یاد میآورد. ذهن با تمرین و تکرار بازیابی همواره در یک وضعیت آمادهباش قرار میگیرد. شکار لحظهها اینجاست.
اما نکتهی مهمتر: بازیابی یک عمل صرفاً ذهنی نیست، بلکه ذهنی است که به روی کاغذ میآید. ذهن با افکار واضح، موضوع را سادهتر میکند. نوشتهی شما آینهی ذهن شماست. نویسندهی حرفهای، نوشتن را با نوشتن یاد میگیرد؛ همان گونه که پزشک جراح با تمرین و تکرار عمل جراحی به یک جراح قابل تبدیل میشود. اگر تا کنون لذت و هیجان کشف را تجربه نکردهاید، همین حالا قلم و کاغذ بردارید و بنویسید.
-
%(#2dcc52)[10 حقیقت روانشناختی جالب دربارهی ذهن و روان انسان]
ذهن انسان همچون اعماق اقیانوس ها مملوء از شگفتی و رازهای پنهان است. دانشمندان پیوسته در حال تحقیق بر روی مغز انسان هستند و به الگوهای رفتاری جدیدی دست پیدا می کنند. آن ها هر روز به کشفی جدید و شگفت انگیز درباره ی عملکرد ذهن انسان می رسند. برای مثال، محققان پی برده اند که انسان ها هر چه هوش بیشتری داشته باشند، دوستان کمتری دارند. بنابراین تشخیص هوش دوستان تان دیگر کار چندان سختی نیست. در ادامه به ۱۰ حقیقت روانشناختی جالب درباره ی ذهن و روان انسان می پردازیم.
به گزارش بهداشت نیوز
%(#2dc1cc)[۱- کسانی که هوش بسیار بالایی دارند، دوستان زیادی ندارند]
در روزگاران قدیم، در دورانی که اجداد ما به شکار می رفتند و دور هم جمع می شدند، برقراری ارتباط دوستانه با یکدیگر برای بقای قبیله امری ضروری بود چون شکار یک ماموت با همکاری یکدیگر کار ساده تری بود. امروزه هم انسان ها با یکدیگر دوست می شوند، اما نه برای نفع بردن.
با این حال، تحقیقات جدید نشان می دهد کسانی که ضریب هوشی بالایی دارند، به دوستان زیادی احتیاج ندارند. چون ذهن این افراد درگیر حل و فصل مسائلی است که واقعا مهم و جدی هستند و آن ها برقراری ارتباط را وقت تلف کردن می دانند. با این حال، طبق تحقیقات، رابطه ی دوستی نه فقط روی وضعیت روانی، بلکه روی سلامت جسمانی ما هم تأثیر مثبت دارد. به همین دلیل است که بهتر است گاهی دست از کتاب خواندن بکشید و با آدم های جالب گپ بزنید.
%(#2dc1cc)[۲- افسردگی روی توانایی تشخیص رنگ ها تأثیر می گذارد]
کسانی که به افسردگی مبتلا هستند اغلب می گویند که زندگی دیگر رنگی برایشان ندارد. این جمله صرفاً یک توصیف احساسی نیست و واقعا از نظر علمی حقیقت دارد. در دوران افسردگی، از حساسیت شبکیه ی چشم ها نسبت به تضاد بین رنگ ها کاسته می شود و فرد مبتلا رنگ ها را از هم درست تشخیص نمی دهد. عکس این مسأله هم صدق می کند، یعنی اگر دائما با رنگ های خاکستری و کمرنگ سر و کار داشته باشید، بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی و مالیخولیا خواهید بود.
%(#2dc1cc)[۳- در مورد برنامه های زندگی تان حرف نزنید، وگرنه به هیچ نتیجه ای نخواهید رسید]
اگر تصمیم گرفته اید تغییری در زندگی تان ایجاد کنید (مثلا دیروقت شام نخورید، هر روز پیاده روی کنید یا یک زبان خارجی یاد بگیرید)، هرگز درباره ی آن با کسی صحبت نکنید. در غیر اینصورت، تصمیم هایتان هرگز عملی نخواهند شد. وقتی در مورد برنامه های زندگی تان با دیگران صحبت می کنید، ذهن شما آن کار را انجام شده تلقی می کند و مجاب کردن مغز به عکس این مسأله کار بسیار سختی است. شاید خرافات به نظر بیاید اما روانشناسان به کمک تحقیقات متعدد وجود این ارتباط را اثبات کرده اند.
%(#2dc1cc)[۴- دانستن یک زبان خارجی در تصمیم گیری به شما کمک می کند]
برای آنکه بتوانید تصمیم های بهتری در زندگی تان بگیرید، لازم نیست احساسات را کنار بگذارید و فقط پیرو عقل تان باشید. بلکه باید یک زبان خارجی یاد بگیرید. به اعتقاد دانشمندان، در اغلب موارد، مردم زمانی که می خواهند تصمیم مهمی بگیرند، برخوردی احساسی دارند. با این حال، اگر بتوانید آن موقعیت را با یک زبان خارجی برای خودتان تحلیل کنید، بخش منطقی مغزتان فعال می شود، بنابراین دید متعادل تری به موقعیت خواهید داشت و دست به ریسک های بزرگ نخواهید زد.
%(#2dc1cc)[۵- جوان ترها بیشتر به افسردگی مبتلا می شوند]
تحقیقات نشان می دهد غمگین ترین مردمان دنیا، افراد زیر ۳۰ سال هستند. زنان و مردان ۱۸ تا ۳۰ ساله بیشتر مستعد تجربه ی تشویش و اضطراب هستند.
%(#2dc1cc)[۶- خستگی می تواند خلاقیت را زیاد کند]
اگر می خواهید به ایده ی خلاقانه ای برسید، بهتر است خسته شوید. افکار خلاقانه اغلب سراغ افراد خسته می آیند چون مغز آن ها کمتر عملکرد مؤثری دارد. در چنین شرایطی، ذهن ایده های عجیب و غریبی که معمولا به آن ها نه می گویید را رد نمی کند.
این ایده های عجیب و غریب می توانند سرآغاز یک پروژه ی عظیم باشند. به همین دلیل است که ایده های خوب، زیر دوش در حمام، بعد از یک روز سخت و طولانی کاری به ذهن ما خطور می کنند. اگر سحرخیز هستید، این پروسه ی خلاقانه می تواند اوایل شب در شما شروع شود و اگر اهل شب بیداری هستید، این الهامات در زمان صبح به سراغ شما می آیند.
%(#2dc1cc)[۷- هشتاد درصد هر مکالمه ای را غیبت تشکیل می دهد]
بخش عمده ی هر مکالمه ای صرف غیبت کردن می شود و این فاکتور ارتباطی به جنسیت مکالمه کنندگان ندارد. تمایل به غیبت کردن در مردان به همان اندازه ی زنان است. دانشمندان به آمار باورنکردنی ای دست یافته اند. ۸۰ درصد از مکالمات ما تنها به غیبت و تبادل اطلاعات درباره ی دوستان و همکاران مان اختصاص دارد. با این حال، غیبت کردن آنقدرها هم بد نیست و شکل مهمی از برقراری ارتباط محسوب می شود. این کار به مردم کمک می کند ارتباطات اجتماعی خود را حفظ کنند. جالب آنکه، شامپانزه ها هم دوست دارند درباره ی خویشاوندان شان با یکدیگر غیبت کنند.
%(#2dc1cc)[۸- می توانید شادی را بخرید]
همیشه گفته می شود که شادی را نمی شود با پول خرید. با این حال، دانشمندان این مسأله را رد کرده اند. شما می توانید احساس شادی را بخرید اما آن پول را نه صرف خودتان بلکه باید برای آشنایان، دوستان یا فعالیت های خیریه خرج کنید. وقتی دیگران را خوشحال می کنیم، عزت نفس خود را بالا می بریم، خودمان را شخص مهم تری تلقی می کنیم و در زندگی خود احساس شادی و رضایت بیشتری می کنیم.
%(#2dc1cc)[۹- بیست ثانیه کافی است تا بتوانید اعتماد کسی را به خود جلب کنید]
برای آنکه اعتماد کسی را به خودتان جلب کنید، باید او را حدود ۲۰ ثانیه در آغوش بگیرید. البته بعد از آنکه اجازه ی این کار را از آن شخص گرفتید. علت این مسأله به هورمون اکسی توسین برمی گردد. این هورمون زمانی در بدن تولید می شود که احساس امنیت می کنیم (از جمله مواقعی که در کنار عزیزان مان هستیم) و این مسأله به ما آرامش می دهد.
%(#2dc1cc)[۱۰- هشتاد درصد افکار ما منفی هستند]
هر روز، به طور متوسط ۱۲ هزار تا ۶۰ هزار فکر به ذهن ما خطور می کند. مغز ما از هر کامپیوتری قدرتمندتر است. اما ۸۰ درصد افکار ما منفی هستند و اغلب چنین افکاری هر روز تکرار می شوند. بنابراین همه ی آن افکار بی معنی ای که هر روز به ذهن ما هجوم می آورند کاملا طبیعی هستند و این مسأله برای همه ی مردم اتفاق می افتد.
-
%(#f56b0e)[«متوسط بودن» فلسفهی وجودی تو نیست]
یکی از مهمترین تعابیر تلاش، استفاده از این مشخصه در شرایط مناسب است. تلاش موهبتی است که باید برای شکل دادن به اهداف واقعی زندگی از آن استفاده شود.متوسط بودن برای بسیاری از افراد یک باور آرام و مطمئن است. فرد تصمیم میگیرد که در برابر هر آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد میزانی از پیشرفت را انتخاب کند که در آن تا حد ممکن از رخدادهای غیر مترقبه پیشگیری شود. نتایج، قابل پیشبینی باشند و همه چیز در سهلالوصولترین حالت ممکن قرار گیرد. متوسط بودن با همهی فاصلهای که از اهداف جسورانه دارد، هنوز برای بسیاری از افراد یک هدف دستیافتنی و بیخطر محسوب میشود. در این هدف، فرد کمی، فقط کمی از داشتههای فعلی بیشتر میخواهد و نتیجهی محافظهکارانهی نهایی معمولاً از قبل مشخص است و چیز زیادی فراتر از داشتهی فعلی در دسترس نیست. درواقع دنبال کردنِ یک هدف بیدردسر یعنی گام برداشتن در جادهای که در آن خبری از منظرههای چشمنواز و حیرتآور نیست.
اما آیا متوسط بودن تمام تصور ما از آینده را در بر میگیرد؟ برای پاسخ به این سؤال باید نگاهی به عمق اهداف و برنامههایمان بیندازیم. شاید مهارت سختکوشی ما چیزی فراتر از قرار گرفتن در یک وضعیت متوسط باشد.
یکی از مهمترین تعابیر تلاش، استفاده از این مشخصه در شرایط مناسب است. تلاش موهبتی است که باید برای شکل دادن به اهداف واقعی زندگی از آن استفاده شود. جستوجوی مفاهیم تلاش و پشتکار، به یافتن مصداقهای واقعی برای آنها منجر میشود. در پیگیری فعالانهی اهداف، به دستاوردهای برتری میرسیم که در ما تغییر ایجاد میکنند و ما را به شرایطی بهتر از موقعیت فعلی میبرند. این ایستگاهِ رهایی از متوسط بودن است. برای عبور از مرحلهی اول باید یاد بگیریم که بیشتر بخواهیم. این یعنی شناخت همهی استعدادهای درونی و خَلق موقعیتهای ذهنی که در آن، از این استعدادها برای در اختیار داشتن دستاوردهای حقیقی و برتر استفاده شده است.
برای فراتر رفتن از دایرهی متوسط بودن، چه باورهایی را باید دور بریزیم؟ چند جملهای را که تأثیر زیادی در ساختن باور متوسط بودن دارد شنیدهایم: «من خیلی پیر (ضعیف) شدهام»، «شروع کردن برایم دشوار است»، «من زمان کافی در اختیار ندارم»، «من استعدادهای لازم برای موفقیت را ندارم». هر کدام از این جملات، که نمادی از یک نگرش متوسطساز است، باید از ادبیات کلامی و ذهنی شما خارج شود. اگرچه دشوارترین گام یک فعالیت، همان گام شروع است، اگر قبل از شروع، طرح کامل و واضحی از موفقیت در ذهن داشته باشید آیا باز هم شروع دشواری در انتظار شماست؟ آیا استفاده کردن از زمان موجود، بهتر از بهانهگیری برای کافی نبودن زمان نیست؟ سؤال مهمی که باید پاسخ آن را برای عبور از متوسط بودن بیابید این است: آیا همهی ما همهی استعدادهای لازم برای موفقیت را به صور ذاتی در اختیار داریم؟ نقش مهارتهای اکتسابی در موفقیت چیست؟ دور ریختن ذهنیتهای منفی، پل مطمئن به سوی وضعیت برتر است. دقیقاً مثل زمانی که از به تأخیر انداختن اجرای تصمیمها اجتناب میکنید، قرار گرفتن در وضعیت برتر نشانههای واضحی به رنگ ثبات و صلابت دارد.
برای تبدیل وضعیت متوسط به وضعیت برتر باید با هنر جایگزین کردن، خوب آشنا باشید. برای در اختیار داشتن دستاوردهای برتر باید بدانید که برای هر وضعیت نامطلوبی یک جایگزین مناسب وجود دارد: اجرای برنامههای منظم و دقیق به جای آشفتگی، مرور اهداف و تمرکز بر اجرای صحیح به جای نامطمئن بودن آینده، مرور اهداف اولیه به جای ترس از شکست، اتکای دوچندان به داشتههای فردی و نتایج نامطلوب با تحلیل صحیح عملکرد به جای تنها ماندن در مسیر موفقیت و سختکوشی به جای بهانهجویی.
%(#e622d9)[برتر بودن یعنی هنر خَلق تغییرات چشمنواز از دل رخدادهای عادی زندگی.]
هر گاه داشتههای انتهای مسیر برایتان دورتر از قبل به نظر رسید و ترس از شکست در انتها باعث توقف شد، شما در حال تبدیل شدن به یک انسان متوسط هستید. شرایطی که سالها و کیلومترها با وضعیت برتر فاصله دارد. برتر بودن مثل خودِ تلاش کردن باشکوه است. برای افراد برتر ماهیت تلاش، فارغ از نتیجهی نهایی، ارزشمند است؛ همان چیزی که مثل یک ترکیب جادویی اتفاقات روزمره و عادی را متحول میکند و از افراد عادی، الگوی موفقیت میسازد.
-
mahoor در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
-HeLiUm در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
:face_without_mouth:
(:
😍 سلااااااااااام
خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟