هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
-
صوفی سلام
من نتونستم هیچ درس حفظی بخونم امروز کلا شب بیدار موندن خوب نیس کنکوری هم که باشی اصلا صب بخوابی عذاب وجدان میگیریالان چشام به زور بازه
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
صوفی سلام
من نتونستم هیچ درس حفظی بخونم امروز کلا شب بیدار موندن خوب نیس کنکوری هم که باشی اصلا صب بخوابی عذاب وجدان میگیری
الان چشام به زور بازه
الان چک کردم پروفایلتو دیدم خداروشکر پستی بدون ریپلای از دستم درنرفته
امشب بخواب زود -
راستی لذت تنها بودن را چشیدهای، قدم زدنِ تنها، دراز کشیدنِ تنها توی آفتاب؟ چه لذتِ بزرگی است برای یک موجود عذاب کشیده، برای قلب و سر! منظورم را میفهمی! آیا تا به حال مسافت زیادی را تنها قدم زدهای؟ قابلیتِ لذت بردن از آن دلالت بر مقدار زیادی فلاکتِ گذشته و نیز لذتهای گذشته دارد. وقتی پسربچه بودم خیلی تنها ماندم، اما آنها بیشتر به زورِ شرایط بود نه به انتخاب خودم امّا حالا، با شتاب به طرفِ تنهایی میروم، همانطور که رودخانهها با شتاب به سویِ دریا سرازیر میشوند.
-
چ روز سختی
-
چ روز سختی
-
چ روز سختی
-
-
هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست ...
این مجموعه به همراه تصاویری از آثار 36 عکاس شناخته شده کشورمان تدوین شده و 50 قطعه شعر سپید را از عبدالملکیان در بر می گیرد. به این ترتیب 50 تصویر از 36 عکاس مذکور در 110 صفحه، شعرهای این کتاب را همراهی می کنند.در این مجموعه که با چیدمان یک به یک شعر و عکس طراحی شده است، عکس های گرفته شده توسط عکاسانی چون عباس کیارستمی، افشین شاهرودی، مهران مهاجر، سیف الله صمدیان، رومین محتشم و ... درج شده است. انتخاب عکس های کتاب توسط نازنین طباطبایی انجام گرفته است.
پ.ن : دیگه کتابای سبکو که وقت میشه دید و خوند(:
کتاب بخونیم(: -
-
قایق کاغذی:
یک جفت کفش
چند جفت جوراب با رنگهای نارنجی و بنفش
یک جفت گوشواره آبی
یک جفت...
کشتی نوح است
این چمدان که تو میبندی!
بعد
صدای در
از پیراهنم گذشت
از سینهام گذشت
از دیوار اتاقم گذشت
از محلههای قدیمی گذشت
و کودکیام را غمگین کرد
کودک بلند شد
و قایق کاغذیاش را بر آب انداخت
او جفت را نمیفهمید
تنها سوار شد
آبها به آینده میرفتند
همین جا دست بردم به شعر
و زمان را
مثل نخی نازک
بیرون کشیدم از آن
دانههای تسبیح ریختند:
من
تو
کودکی
قایق کاغذی
نوح
آینده
تو را
با کودکی ام
بر قایق کاغذی سوار کردم و
به دوردست فرستادم
بعد با نوح
در انتظار طوفان قدم زدیم
(گروس عبدالملکیان)