-
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرس -
mohammad666666
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم -
مریم عباسپور دوستان را به گاه سود وزیان
بتوان دید وازمود توان -
دانی ز چه غنچه خون كند چهره ز شرم؟
زان روی كه كار او گل انداختن است -
mohammad666666 تاتونگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است -
از در به در آمدی و من از خود بدر شدم
گویی از این عالم به عالم دگر شدم -
mohammad666666 ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
-
mohammad666666 منم پور ایران و نام اورم
زنیروی شیران بود گوهرم -
من آن نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی
بلای چشم کبود تو اسمانی بود -
mohammad666666 دریاب ک مبتلای عشقم
ازاد کن از بلای عشقم