هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
Vezra یه چای می ریزه میذاره جلومون می گه حالا دلبر هیچی، شبا رو چی می گی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همه ش شب دیگه؟ نصف روز غروبه.
می گم آقا ما دو ساعت شب بسه مونه! زیادم هست. می خوایم زودتر بیدار شیم تموم شه! یه چراغی می ذاریم اون گوشه، تاریک روشن می شینیم ستاره میشماریم تا سحر چه زاید باز.
می گه چای از دهن افتاد. -
اگر خوب گوش کنم لحظهای را که از دالان تاریک پلکان وارد حیاط میشود تشخیص میدهم، چون رِنگ صدای قدمهایش ناگهان تغییر میکند. وقتی از کنار باغچهٔ رزهای سفید میگذرد حتی ملودی و ریتم قدمهایش هم عوض میشود، انگار دوست دارم آرامتر راه برود.
مطمئنم اگر یک پیانو داشتم دنیا را از نو میساختم، چون هیچ چیز در دنیا نیست که صدایی نداشته باشد. مثلاً فقط صدای سرفهٔ او میتواند مثل یک عکس رادیولوژی شادی یا غمهای پنهانش را نشان دهد. کافی است وقتی پنجرهها باز ماندهاند به صدایش که آواز میخواند و ظرفها را میشوید گوش دهم، آن وقت اگر پیانو داشتم از آن یک والس میساختم... -
رفتم همه ازمونا هست جز سنجش
-
میشه جواب بدی برم درسمو بخونم؟
ذهنم درگیرشد
@نوشابه
الان تخفیف خورده محصولاتش.خوبه تهیش کنم؟
دانش-آموزان-آلاء -