Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. اعتراف میکنم که....😂
تروخدا بیاین
د
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
د
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
د
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
د
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد
خاطرات خواهر برادری
Gharibe GomnamG
خب سلام اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین ترجیحا خنده دار باشه خب دعوت میکنم از @roghayeh-eftekhari @F-seif-0 @Ftm-montazeri @Ariana-Ariana @Infinitie-A @ramses-kabir @Zahra-hamrang @Fargol-Sh @مجتبی-ازاد @Yasin-sheibak @Elham650 @Mehrsa-14 @گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
بحث آزاد
کتابخانه رنگی
_MILAD__
سلام به همه دوستان عزیز در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم چه چیزایی میتونید بذارید : -بریده ای از کتاب ها -معرفی کتاب -گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر @دانش-آموزان-آلاء
بحث آزاد
کمکککک
S AlihoseiniS
سلام من امسال بعد از ده سال تغییر رشته دادم از هنر به تجربی و هیچی نمیدونم الان نمیدونم از کجا شروع کنم؟چجوری پیش برم؟چجوری برنامه ریزی کنم؟نیاز دارم یکی یا چند نفر پایه باشن با هم پیش بریم و بخونیم که اگه سوالی چیزی بود بشه پرسید🥲🥲 میشه کمکم کنین؟!
بحث آزاد
بیاین انگیزه بدین
د
به کسی ک پشت مونده پشیمون نیست ولی روحیه شو باخته
بحث آزاد

اعتراف میکنم که....😂

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
452 دیدگاه‌ها 103 کاربران 12.9k بازدیدها
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • sonicS sonic

    اعتراف میکنم همیشه فکر میکردم پیر لوتی یه آدم پیره که چون خیلی مشتی و لوتی و بامرام بوده بش میگفتن پیر لوتی
    وقتی فهمیدم طرف فرانسویه و تلفظ اسمش پی یر ه کل باورام فرو ریخت :|:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

    MahhhM آفلاین
    MahhhM آفلاین
    Mahhh
    دانش آموزان آلاء
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #127

    @shining-way سلام

    بر خیز و مخور غم جهان گذران
    بنشین و دمی به شادمانی گذران💚👣

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    4
    • Dr.agonD آفلاین
      Dr.agonD آفلاین
      Dr.agon
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #128

      اعتراف میکنم تا سه سال پیش فک میکردم قیصر امین پور زنه و سر امتحان فارسی ک دوستم پرسید شاعرش زنه یا مرد گفتم زن و اون نوشت پروین اعتصامی😂 😐 😑 😂

      ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

      sonicS 1 پاسخ آخرین پاسخ
      8
      • A Amin-Mehraji

        @mahsaaaaa82 در اعتراف میکنم که....😂 گفته است:

        اعتراف میکنم :
        الان دو ماهه دارم التماس میکنم که بهم اجازه بدن برم راهیان نور😄 و اجازه هم دادن☺ ولی از ته دل راضی نیستن من برم😞
        خلاصه فردا ساعت 8 میرم ولی اعتراف میکنم که خیلی ترسیدم🙁 😬

        ایشالا عمودی نری ، افقی برگردی.

        یک توصیه : یه وقت احساساتی نشی بری جاهای پرت و دور ، سال های قبل به اتوبوس های راهیان نور تیر اندازی کردن. همیشه با یگانی که بردتت باش

        mahsaaaaM آفلاین
        mahsaaaaM آفلاین
        mahsaaaa
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط mahsaaaa انجام شده
        #129

        Amin-Mehraji نهههههههههههههههههههه من شیطون هستم ولی جونمم برام خیلی عزیزه😄البته دیگه گذشت به خوبی و خوشی تازه نرسیده برا سال دیگه هم نقشه کشیدم:face_with_stuck-out_tongue_closed_eyes: :face_with_stuck-out_tongue_winking_eye:

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        4
        • فااطمهف آفلاین
          فااطمهف آفلاین
          فااطمه
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #130

          اعتراف میکنم ک پرم از حس خوشحالی آمیخته با غمی عمیق 🙂
          حس خوبیه خوشحالیش
          ولی...
          دلمان کمی سکوت میخواهد خوشبحال لال ها ای کاش میشد فهمید صدای سکوتشونو...

          می باید به فضیلتهایت عشق ورزی زیرا که بر سر آنها فناخواهی شد

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          9
          • Dr.agonD Dr.agon

            اعتراف میکنم تا سه سال پیش فک میکردم قیصر امین پور زنه و سر امتحان فارسی ک دوستم پرسید شاعرش زنه یا مرد گفتم زن و اون نوشت پروین اعتصامی😂 😐 😑 😂

            sonicS آفلاین
            sonicS آفلاین
            sonic
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #131

            @FatiJoooooni من این مشکلو با الهی قمشه ای داشتم :|
            فک میکردم اسمش الهه ست :|:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

            ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن:)

            MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
            5
            • sonicS sonic

              @FatiJoooooni من این مشکلو با الهی قمشه ای داشتم :|
              فک میکردم اسمش الهه ست :|:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

              MahhhM آفلاین
              MahhhM آفلاین
              Mahhh
              دانش آموزان آلاء
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #132

              @shining-way سلام..

              بر خیز و مخور غم جهان گذران
              بنشین و دمی به شادمانی گذران💚👣

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              2
              • dan-lD آفلاین
                dan-lD آفلاین
                dan-l
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #133

                تصورات خوبم راجب همتون یهو به هم ریخت الان دیگه راحت باشین 😂 😂 :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: 😄

                اعتراف میکنم که منم پوست لب رو میخورم کنارش نوشابه باشه بد نیست

                اعتراف میکنم فقط وقتایی ناخن میجوم که در حال حل مسله سنگین و پیچیده باشم و این بدجور کمک کننده هستش 😶 😐

                اعتراف میکنم هنوز بعده 12 سال بازی کردن یه گیم فکری -چالشی نتونستم کامپیوتر رو تو سطح toughest شکست بدم و احساس ناتوانی میکنم از این قضیه 😕 ولی دارم تلاشم رو میکنم ولی در عین حال میشه ولی غیر ممکنه 😕 تناقض 😕

                اعتراف میکنم توی یه سایتی نتونستم دقیق محاسبه کنم تعداد اکانت هایی که درست کردم مضرب 11 بود یا 12 😂 😂 😂 😂

                اعتراف میکنم تا الان تک تک قطعات کامپیوتر رو حداقل یک بار خراب کردم . من و برادرم اومدیم تک تک قطعات رو شمردیم و هیچ چیزی پیدا نکردیم که خراب نکرده باشم. تک تک قطعات رو دوباره خریدیم جدا جدا 😶 😶 😐 :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: فقط کیسش مونده بود که اونم هفته پیش اون سطج بالاییش رو منهدم کردم 😕 از لپ تاپ خودش هم کیبوردش رو یه بخشی از قطعاتش رو خراب کردم 😐 گوشی خودمم که خراب کردم الان نیست 😐 هدفون اسپیکر ... والا هر چی نگاه میکنم قبلا خراب کردم خراب کار کی بودم من نمیدونستم 😐

                اعتراف میکنم از چیزای لذت میبرم که بقیه لذت نمیبرن و از چیزایی لذت نمیبرم که بقیه لذت میبرن 😕 و این گاها باعث مشکل میشه

                اعتراف میکنم اشتباه من بود که داشتم روی گربه ام ازمایش انجام میدادم و گرفته بودمش و اون حق داشت دستم رو گاز بگیره و دستم خونریزی کنه و باعث شدم اونو از من بگیرن 😕 :face_savouring_delicious_food: حیف شد حیففف

                اعتراف میکنم که از تنهایی لذت میبرم با اینکه خیلی طول کشیده از زمان مدرسه 😄 میتونم کارهایی که دوست دارم و چالشی ان انجام بدم

                اعتراف میکنم از شنا کردن بدجور بدم میاد ☹ اعتراف میکنم شنا بلد نیستم 🙈 ولی تو برنامه دارم اینو درستش کنم با اینکه بدم میاد ازش

                بعضیاشون خیلی سیکرت بودن و میگفتم نگم ولی گفتم بگم همه رو گفتم 😐

                فقط خواهشا پستای درسیم رو حداقل جواب بدین میدونم سقفا فرو ریخت :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                7
                • آسِمان آبیآ آفلاین
                  آسِمان آبیآ آفلاین
                  آسِمان آبی
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط آسِمان آبی انجام شده
                  #134

                  اعتراف میکنم دلم واسه صاحب این تایپک خیلی تنگ شده😕
                  کجایی دختر آبودانی @یه زمانی آلایی
                  in your mind : )

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  6
                  • Dr.agonD آفلاین
                    Dr.agonD آفلاین
                    Dr.agon
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
                    #135

                    اعتراف میکنم ک
                    امروز تو کلاس زیست یکی از بچه ها داشت جواب میداد پای تخته بعد هی تند تند میگفت هل شدمو استرس دارمو این حرفا منم درس نخونده بودم صندلیمم مورب گذاشته بودم روبروی معلممون پامم انداخته بودم رو پام و کتابمم رو پام بود ی لحظه با دبیرمون چشم تو چشم شدمو خندم گرفت
                    دفه اخری ک دختره گف هل شدم نمیشه... دبیرمون گفت یکم اعتماد ب نفس داشته باش
                    اعتماد ب نفس میدونی ینی جی؟ بعد ب من اشاره زدو گفت اینها ببین اعتماد بنفس ینی مث فاطمه باشی ..
                    نشسته درسم نخونده پرو پرو تو چشششششششششماااای من زل میزنه هی هم لبخند تحویلم میده
                    اقا منو میگی کل کلاس رف رو هوا

                    ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    11
                    • اکالیپتوسا آفلاین
                      اکالیپتوسا آفلاین
                      اکالیپتوس
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #136

                      اِهِم😐 اعتراف می کنم
                      واسه یکی 106 تا صفحه چت خالی باز کردم پاکیدم الان اون مجبوره پاک کنه معلومم نیس من باز کردم کار خوبی نیس اما خوب کردم 😐

                      • هیییس .خب برم تست قرابتمو بزنم😂
                      اکالیپتوسا 1 پاسخ آخرین پاسخ
                      13
                      • اکالیپتوسا آفلاین
                        اکالیپتوسا آفلاین
                        اکالیپتوس
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #137

                        اِهِم 🙄 اعتراف می کنم
                        تو یکی از پستام گفتم فراموشم کنید خوب یا بد بعدش گریه کردم دروغ گفتم دوس ندارم فراموش بشم هیچوقت حتی از خاطر اونایی که ازم بدشون میاد میخوام با خوبیا و خاطر نیک موندگار باشم تو حافظه و قلب ادما

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        14
                        • مداد رنگیم آفلاین
                          مداد رنگیم آفلاین
                          مداد رنگی
                          دانش آموزان آلاء
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط مداد رنگی انجام شده
                          #138

                          اعتراف میکنم من به کتاب خونه هیچ وقت واسه درس خوندن نرفتم و حتی بهترین خاطرات و بهترین لحظات شاد عمرم در کتاب خونه سپری شده ....😊😊😊😊البته پنج دقیقه ایی درس میخوندم فقط پنج دقیقه😶😶😶

                          گر زندگی همین است من میرم بخابم ^_^

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          8
                          • dan-lD آفلاین
                            dan-lD آفلاین
                            dan-l
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #139

                            اعتراف میکنم به چند چیز ... واقعا هم حرف دلمه...

                            اعتراف میکنم توی مجازی بر خلاف میل باطنیم و عقلم راه رو رفتم و تو جاها و رو کسایی که انرژیم رو هدر میدادن انرژیم رو گذاشتم و گاها انرژیه رو نابود کردم و این به ضرر خودم تموم شد.
                            اعتراف میکنم این خیلی دردناک بوده و هست که انرژی بذاری و انرژیه برنگرده. احترام بذاری و وقت روشون صرف کنی و براشون تایپ کنی ولی انرژیه برنگرده. به زودی دارم سعی میکنم هر چی رابطه مجازیه چه دوستی چه درسی ازشون فقط اونایی رو نگه دارم که انرژیه رو برگردوندن. ولی هنوز جوابی براش پیدا نکردم وقتی که کسی انرژیه رو قبلا برمیگردونده ولی الان برنمیگردونه باید چیکار کرد.

                            یه اعتراف دیگه : از هر چی که به تازگی بدم بیاد سعی میکنم اونقدر باهاش روبرو بشم که برام عادی بشه و جذابیت اولیه رو نداشته باشه تا سعی کنم رو چیزای دیگه انرژی بذارم. این رو وقتی فهمیدم که مثلا تو برنامه داشتم بعضی اعتقادات رو حذف کنم موقتا باهاشون بیشتر رو به رو شدم اونقدر که حالم بهم میخورد ازشون ولی متوجه شدم توی روابطم با افرادی که انرژی رو هدر میدن اینطوری رفتار میکنم.

                            اعتراف میکنم سیاست بازی ای که باید قبل بازیام شروع میکردم شروع نکردم.
                            نتیجه همه اعترافات :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: اینکه از این به بعد به گفته ذهنم احترام میذارم .
                            واقعا مجازی جای بدیه. پر از قضاوت های غلط و .....

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            9
                            • Dr.agonD آفلاین
                              Dr.agonD آفلاین
                              Dr.agon
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
                              #140

                              اعتراف میکنم وقتی فهمیدم همکلاسیهام بعد این همه مدت چ حسی نسبت من دارن تکون خوردم (تکون خوردم کنایه از حیرت)
                              حس بدی پیدا کردم از اینکه اینهمه دلشون نسبت ب من پر بود نمیدونم شما چی فکر میکنین وقتی بگم .احتمالا مث اونا . عیبی هم نداره ..
                              وقتی پای حرف تک تکشون نشستم بهم گفتن اذیت میشن از تبعیضی ک دبیرا بین منو بقیه قائل میشن.چیزی ک من تا الان حس نکرده بودم .
                              مشکلم اینجاست ک همیشه سعیم بر این بوده با همه یکسان رفتار کنم و بین دوستام و بقیه و اتباع محترم کلاس فرقی نزارم و حالا...
                              اعتراف میکنم حتی باورم نمیشد شوخی های سر کلاسم با دبیرا ک برای زدودن خستگی هممون بوده اینطور تلقی شه.
                              اعتراف میکنم باورم نمیشد ک فرقی بین من و بقیه قائل شده باشن ..
                              اعتراف میکنم اذیت میشم ازینکه قبل هر امتحان میان و میپرسن ک خوندی؟ اخه خوندن یا نخوندن من چ دردی از کسی دوا میکنه؟
                              ی وقتایی هست ک ادم نخونده ولی یادشه حتی نصفه و نیمه بازم یادشه..اما دوستا و همکبلاسیها ادمو متهم میکنن ب دروغ گویی ب موذیگری .
                              اخه چ فرقی داره ؟ قبل امتحان من بگم حخوندم یا نه ب اطلاعات بقیه اضافه یا ازونا کم میشه؟
                              شمایی ک این پستو میخونین..
                              اعتراف میکنم امتحان ترم زیستمو با اینکه 3روز تعطیل بودیم نتونستم بخونم ساعت 9شب جمعه شروع کردم ب خوندن و از 9 تا 3 صبحگفتار 3 تاشو خیلی خوب خوندم بعد چشمم از خستگی بسته شد و وقتی بازش کردم دیدم ک هفت صبحه و خواهرکوچیکم داره میره دبستان..
                              خدا میدونه بقیه کتابو فقط ورق زدم
                              ..فقط ورق..
                              9 صبح سر جلسه امتحان بودم با ی اعصاب داغون ..چون تمام سوالا نام بردنی بودنو اشنا ولی تو ذهن من نه..گذشت بالاخره اعتراف میکنم تا لحظا اخر نشسته بودم حتی بیشتر از وقت ازمون ..
                              اما چیزی نبود ک اضافه کنم
                              اعتراف میکنم انتظار 10 یا 12 داشتم با اون برگه ام اما نمرم شد 18/5 تو برگه ..رفتم پیش دبیر و تشکر کردم ..گف بهم ک تلاش خودت بوده ..
                              داستانو ک گفتم براش گف بهم .. ببین تو بلدی چطوری درس بخونی و این موضوع کمکت کرده وگرنه هیچ کمکی درکار نبوده از سمت من..ولی باز بچه ها حرف هایی میزنن ک دل ادمو میسوزونه ..
                              مثلا من هرچی یاد بگیرم بهمشون میگم اشکالاشونو رفع میکنم تو هر درسی هر سوالی حتی گاهی رفتم راجب سوالا تحقیق کردم واسشون ..
                              اونوخ کافیه ی چیزی معلما میپرسن جواب بدم زمزمه ها پشت سرم بلند میشه باز شروع کرد
                              بابا تو بلدی افرین و ازین حرفا ..
                              ببخشید طولانی شد
                              dan-l فقط تو مجازی قضاوتای ناجور نیس(:

                              ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                              MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                              10
                              • Dr.agonD Dr.agon

                                اعتراف میکنم وقتی فهمیدم همکلاسیهام بعد این همه مدت چ حسی نسبت من دارن تکون خوردم (تکون خوردم کنایه از حیرت)
                                حس بدی پیدا کردم از اینکه اینهمه دلشون نسبت ب من پر بود نمیدونم شما چی فکر میکنین وقتی بگم .احتمالا مث اونا . عیبی هم نداره ..
                                وقتی پای حرف تک تکشون نشستم بهم گفتن اذیت میشن از تبعیضی ک دبیرا بین منو بقیه قائل میشن.چیزی ک من تا الان حس نکرده بودم .
                                مشکلم اینجاست ک همیشه سعیم بر این بوده با همه یکسان رفتار کنم و بین دوستام و بقیه و اتباع محترم کلاس فرقی نزارم و حالا...
                                اعتراف میکنم حتی باورم نمیشد شوخی های سر کلاسم با دبیرا ک برای زدودن خستگی هممون بوده اینطور تلقی شه.
                                اعتراف میکنم باورم نمیشد ک فرقی بین من و بقیه قائل شده باشن ..
                                اعتراف میکنم اذیت میشم ازینکه قبل هر امتحان میان و میپرسن ک خوندی؟ اخه خوندن یا نخوندن من چ دردی از کسی دوا میکنه؟
                                ی وقتایی هست ک ادم نخونده ولی یادشه حتی نصفه و نیمه بازم یادشه..اما دوستا و همکبلاسیها ادمو متهم میکنن ب دروغ گویی ب موذیگری .
                                اخه چ فرقی داره ؟ قبل امتحان من بگم حخوندم یا نه ب اطلاعات بقیه اضافه یا ازونا کم میشه؟
                                شمایی ک این پستو میخونین..
                                اعتراف میکنم امتحان ترم زیستمو با اینکه 3روز تعطیل بودیم نتونستم بخونم ساعت 9شب جمعه شروع کردم ب خوندن و از 9 تا 3 صبحگفتار 3 تاشو خیلی خوب خوندم بعد چشمم از خستگی بسته شد و وقتی بازش کردم دیدم ک هفت صبحه و خواهرکوچیکم داره میره دبستان..
                                خدا میدونه بقیه کتابو فقط ورق زدم
                                ..فقط ورق..
                                9 صبح سر جلسه امتحان بودم با ی اعصاب داغون ..چون تمام سوالا نام بردنی بودنو اشنا ولی تو ذهن من نه..گذشت بالاخره اعتراف میکنم تا لحظا اخر نشسته بودم حتی بیشتر از وقت ازمون ..
                                اما چیزی نبود ک اضافه کنم
                                اعتراف میکنم انتظار 10 یا 12 داشتم با اون برگه ام اما نمرم شد 18/5 تو برگه ..رفتم پیش دبیر و تشکر کردم ..گف بهم ک تلاش خودت بوده ..
                                داستانو ک گفتم براش گف بهم .. ببین تو بلدی چطوری درس بخونی و این موضوع کمکت کرده وگرنه هیچ کمکی درکار نبوده از سمت من..ولی باز بچه ها حرف هایی میزنن ک دل ادمو میسوزونه ..
                                مثلا من هرچی یاد بگیرم بهمشون میگم اشکالاشونو رفع میکنم تو هر درسی هر سوالی حتی گاهی رفتم راجب سوالا تحقیق کردم واسشون ..
                                اونوخ کافیه ی چیزی معلما میپرسن جواب بدم زمزمه ها پشت سرم بلند میشه باز شروع کرد
                                بابا تو بلدی افرین و ازین حرفا ..
                                ببخشید طولانی شد
                                dan-l فقط تو مجازی قضاوتای ناجور نیس(:

                                MahhhM آفلاین
                                MahhhM آفلاین
                                Mahhh
                                دانش آموزان آلاء
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #141

                                @FatiJoooooni سلام عالی بود...... 🙂 🙂 🙂 🙂 🙂 🙊 🙊

                                بر خیز و مخور غم جهان گذران
                                بنشین و دمی به شادمانی گذران💚👣

                                Dr.agonD 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                3
                                • MahhhM Mahhh

                                  @FatiJoooooni سلام عالی بود...... 🙂 🙂 🙂 🙂 🙂 🙊 🙊

                                  Dr.agonD آفلاین
                                  Dr.agonD آفلاین
                                  Dr.agon
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #142

                                  @Mahed سلام نمیدونم چرا نوشتم ولی سبک شدم

                                  ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                                  MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  3
                                  • Dr.agonD Dr.agon

                                    @Mahed سلام نمیدونم چرا نوشتم ولی سبک شدم

                                    MahhhM آفلاین
                                    MahhhM آفلاین
                                    Mahhh
                                    دانش آموزان آلاء
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #143

                                    @FatiJoooooni عالی

                                    بر خیز و مخور غم جهان گذران
                                    بنشین و دمی به شادمانی گذران💚👣

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    3
                                    • مداد رنگیم آفلاین
                                      مداد رنگیم آفلاین
                                      مداد رنگی
                                      دانش آموزان آلاء
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط مداد رنگی انجام شده
                                      #144

                                      اعتراف میکنم سال دیگه ما کنکوریا ۹۸ داریم با همکلاسیامون به این فک میکنیم که کی کلاسارو تعطیل کنیم و دانشگارو بپیچونیم 😀😀😀😀

                                      گر زندگی همین است من میرم بخابم ^_^

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      10
                                      • اکالیپتوسا آفلاین
                                        اکالیپتوسا آفلاین
                                        اکالیپتوس
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #145

                                        ☁ اعتراف میکنم دلم واسه♥ @TAJROBI.NIL ♥ تنگ شده خیلی زیاد 😕 هر چند قهرم 😕
                                        ☁ اعتراف میکنم اغلب به تعداد تست که میزنم زمان مینویسم مثلا الان شصت تا سوال مشتق ریاضی با ادبیات حل کردم نوشتم واسه هر کدومش یه ساعت 😕
                                        ☁ اعتراف میکنم به خودم دروغ گفتم به حرفایی هم که زدم عمل نکردم 😕
                                        ☁ اعتراف میکنم فاز بعضی کاربرارو اصلا درک نمی کنم ینی چی ...😕

                                        doğurduğu oğulD 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        10
                                        • Dr.agonD آفلاین
                                          Dr.agonD آفلاین
                                          Dr.agon
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #146

                                          اعتراف میکنم
                                          دلتنگ دوستمم ولی نمیخوام بهش زنگ بزنم چون ..بی خیال نمتونم بگم

                                          ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          6
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 5
                                          • 6
                                          • 7
                                          • 8
                                          • 9
                                          • 22
                                          • 23
                                          • درون آمدن

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع