Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
@Saahaar ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
saraa.66 محقق همان بیند اندر ابل ک در خوب رویان چین و چگل
@Saahaar لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
saraa.66 تنت ب ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
@Saahaar در جهان تا میتوانی ساده و یکرنگ باش قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است
saraa.66 تا ک از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره ب جایی نرسد
@Saahaar دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیده ی گریان می سوخت می سوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان می سوخت
saraa.66 تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر ک دل امید در وفای تو بست
@Saahaar تو ای عشق... همان پرسش بی زیرایی... ️
@shiima یار رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم
saraa.66 ما زخـــود سوی تو گردانیم ســــر چون تـــویی از ما به ما نزدیکتــــر
mrf رخت بر بست ز دل شادی و هنگام و وداع با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است
saraa.66 تو اگر نبودی ای درخت سبز سبزه و گل و بهار هم نبود
mrf در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
saraa.66 یه جوری عاشقم کرده دلم دنیارو ول کرده
saraa.66 دوســـت دارد یار این آشفتگــــی کوشـــش بیهوده به از خفتگــــی
mrf یا گل نورسته شو، یا بلبل شوریده باش یا چراغ خانه، یا آتش به جان پروانه باش
saraa.66 شراب بی غش و ساقی دو دام رهند که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
mrf در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی: حُکمی که قضا بُوَد ز من میدانی؟ در گردشِ خود اگر مرا دست بُدی، خود را برهاندمی ز سر گردانی