هرچی تو دلته بریز بیرون 3
- 
این پست پاک شده!
- 
این پست پاک شده! 
- 
خب پس اینم اخراج میشه! قبلنا اینقد سخت نبود اکانت ساختندولی به علت کثرت فیک سازی تدابیر امنیتیو برا تفکیک فیک از اصل سخت تر کردن همش هم بخاطر فیکای من بود! 
- 
خب پس اینم اخراج میشه! قبلنا اینقد سخت نبود اکانت ساختندولی به علت کثرت فیک سازی تدابیر امنیتیو برا تفکیک فیک از اصل سخت تر کردن همش هم بخاطر فیکای من بود! 
- 
nsrin79 
 بیخیال شو
- 
nsrin79 
 بیخیال شو
- 
این پست پاک شده!
- 
nsrin79 
 البته اینم بگن که یه ماه نخونده
 بلکه 3ماه خونده
- 
nsrin79 
 البته اینم بگن که یه ماه نخونده
 بلکه 3ماه خونده
- 
اصلا درسم نمیاد امروز موندم چیکاز کنم 
- 
دنبالم نیا....اسیرم میشی 
- 
دنبالم نیا....اسیرم میشی 
- 
nsrin79 خب بده اینجا 
- 
هوم؟؟؟؟ 
- 
 داستان کوتاه بسیار جالب داستان کوتاه بسیار جالبیک دوستی داشتم پلوی غذایش را خالی می خورد؛ گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار، می گفت: می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم. 
 همیشه هم پلو را که می خورد سیر می شد، گوشت و مرغ غذا میماند گوشه ی بشقابش، نه از خوردن آن پلو لذت می برد، نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه ی غذا !
 زندگی هم همینجوری ست. گاهی شرایط ِ ناجور زندگی را تحمل می کنیم، و لحظه های خوبش را می گذاریم برای بعد؛ برای روزی که مشکلات تمام شود.
 هیچ کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم...
 همه ی خوشی ها را حواله می کنیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد؛
 غافل از اینکه زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
 یک روزی به خودمان می آییم می بینیم یک عمر در حال خوردن پلوی خالی زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب؛ دیگر نه حالی هست، نه میل و حوصله ایی...
 
 ردپا
ردپا





 ️
️ ️
️









 میخواستم بیام پیوی رمز و اینامو بدم ولی محدود بود :|
 میخواستم بیام پیوی رمز و اینامو بدم ولی محدود بود :|



