هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
اکالیپتوس
شوک وارد میکنم قدر همینارو بدونین -
آسمان ِ آبی ممنون از تعریف
@Syner کی گفت تعریف حالا؟
تا حالا فک میکردم فقط این هشتادی خونه ی ما اینجوریه امشب فهمیدم نع بابا مشکل از دهه استماشالله زبون اصن
-
@Syner کی گفت تعریف حالا؟
تا حالا فک میکردم فقط این هشتادی خونه ی ما اینجوریه امشب فهمیدم نع بابا مشکل از دهه استماشالله زبون اصن
آسمان ِ آبی
تا کی میخواین به نسل پیشرفته بعدیتون حسودی کنین اخه ؟! -
آسمان ِ آبی
تا کی میخواین به نسل پیشرفته بعدیتون حسودی کنین اخه ؟!@m__sadra__b به چیتون میخوایم حسودی کنیم اخه؟
ما همون تخته گچیای خودمونو با دنیام عوض نمیکنیم -
@m__sadra__b به چیتون میخوایم حسودی کنیم اخه؟
ما همون تخته گچیای خودمونو با دنیام عوض نمیکنیمآسمان ِ آبی
رو تخته هوشمند سرکلاس fifa بازی نکردین که اینو میگین -
http://s8.picofile.com/file/8358352076/ح.png
پلنگ وحشی شاد درحال شادی_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
http://s8.picofile.com/file/8358352076/ح.png
پلنگ وحشی شاد درحال شادیوبه هرچیزی میخوره جز پلنگ
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
http://s8.picofile.com/file/8358352076/ح.png
پلنگ وحشی شاد درحال شادیوبه هرچیزی میخوره جز پلنگ
آسمان ِ آبی
خال داره دیگه -
آسمان ِ آبی
رو تخته هوشمند سرکلاس fifa بازی نکردین که اینو میگین@m__sadra__b# وی به افق های دوردست خیره میشود
-
آسمان ِ آبی
خال داره دیگه@m__sadra__b ارع راست میگی
حواسم به خالاش نبود
-
mriaw سلام : )
-
mriaw
سلام ( : -
....
-
آسمان ِ آبی یاد یه آهنگ افتادم
با دو تا هندوانه زیرِ بغل، با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید، فکر کردم فقط خودم مَردم
مردِ بیزار خسته از بیداداز همه سمت نیزه می بارید، به خودم آمدم تنم خارید
گفتم از شهر دست بردارید، شب شد و سینه را سپر کردم
مثل یک کوهِ سخت از فولادخواستم مثل آسمان باشم، منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم، با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد، مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد، گرچه یک بی چراغ شبگردمهمچنان با زبان شعر و غزل، همچنان مثل گنده لات محل
همچنان هندوانه زیرِ بغل، شور این قصه را درآوردمبا دهانی جریده از فریاد
یک طرف اجتماع ترسوها
یک طرف دوستان و چاقوها
روبرویم سپاه پرروها
باید از راه رفته برگردم
راستی هندوانه ها افتادخواستم مثل آسمان باشم، منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم، با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد، مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد، گرچه یک بی چراغ شبگردم@Syner در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی یاد یه آهنگ افتادم
با دو تا هندوانه زیرِ بغل، با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید، فکر کردم فقط خودم مَردم
مردِ بیزار خسته از بیداداز همه سمت نیزه می بارید، به خودم آمدم تنم خارید
گفتم از شهر دست بردارید، شب شد و سینه را سپر کردم
مثل یک کوهِ سخت از فولادخواستم مثل آسمان باشم، منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم، با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد، مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد، گرچه یک بی چراغ شبگردمهمچنان با زبان شعر و غزل، همچنان مثل گنده لات محل
همچنان هندوانه زیرِ بغل، شور این قصه را درآوردمبا دهانی جریده از فریاد
یک طرف اجتماع ترسوها
یک طرف دوستان و چاقوها
روبرویم سپاه پرروها
باید از راه رفته برگردم
راستی هندوانه ها افتادخواستم مثل آسمان باشم، منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم، با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد، مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد، گرچه یک بی چراغ شبگردماینو الان دیدم
همم جالب بود -
mriaw به قول سارا مام چطوریم شما چطوری؟