ردپا
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
@میلاد-سعیدی خواهش میکنم. تهش این بود دکتره به خاطر این که سطح ذهنیش از عشق پایین تر بود دست به خودکشی زد. چون میخواست همه ی ابعاد دنیارو با متر ریاضیات بسنجه. اون پسره هم که خدارو قبول نداشت زیادی سخت فکر میکرد. البته نمیشه که کل نتیجه شو بگم. قبلا دو تا پست یه صفحه ای نوشتم درموردش
قسمتی که نامزد پسره در مورد خدا حرف میزدو دوست دارم.
خدا توی دستای بچه است.... -
ققنوس موفق باشی
-
@Saahaar دقیقا
من هیچ وقت با کسی حرف نمیزدم جز دوتا رفیقام
ن باکسی بحث میکردم ن یا کسی میخندیدم ن حرف میزدم
هیچی:-\@MaryaM-_-Sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@Saahaar دقیقا
من هیچ وقت با کسی حرف نمیزدم جز دوتا رفیقام
ن باکسی بحث میکردم ن یا کسی میخندیدم ن حرف میزدم
هیچی:-\کجای دنیام من
پیش معلم وسط درس تیکه پرونی و پشت چشم نازک کردنو قیافه گرفتنو الباقی -
اگه ازت میپرسیدم
تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری
چقدر طول میکشید
تا خودت رو بگی؟مازیتوفسکی
@M-an در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
اگه ازت میپرسیدم
تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری
چقدر طول میکشید
تا خودت رو بگی؟مازیتوفسکی
خییییییییییییییلییییییییی خوووووووووووووب بوووووود
-
@MaryaM-_-Sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@Saahaar دقیقا
من هیچ وقت با کسی حرف نمیزدم جز دوتا رفیقام
ن باکسی بحث میکردم ن یا کسی میخندیدم ن حرف میزدم
هیچی:-\کجای دنیام من
پیش معلم وسط درس تیکه پرونی و پشت چشم نازک کردنو قیافه گرفتنو الباقی -
اگه ازت میپرسیدم
تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری
چقدر طول میکشید
تا خودت رو بگی؟مازیتوفسکی
-
اگه ازت میپرسیدم
تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری
چقدر طول میکشید
تا خودت رو بگی؟مازیتوفسکی
@M-an من همیشه عاشق خودمم البته ب جز بخاطر اشتباهاتم برا کنکور ک خودم خیلی سرزنش میکنم وحس تنفر پیدا کردم
-
@Saahaar خیلی خوبه
من فقط نگاه میکردم وگاهی هم میخندیدم:-\ -
بعداز داداشم
خودم
دوثانبه -
@MaryaM-_-Sh معلم ریاضیمون اصفهانی بود ترکی نمیفمید چ سوء استفاده ها ک از کلاسش نمیشد
خوبه ک با کسی کاری نداشته باشی اینطوری محبوب هر نوع آدمی هسی
-
@میلاد-سعیدی خواهش میکنم. تهش این بود دکتره به خاطر این که سطح ذهنیش از عشق پایین تر بود دست به خودکشی زد. چون میخواست همه ی ابعاد دنیارو با متر ریاضیات بسنجه. اون پسره هم که خدارو قبول نداشت زیادی سخت فکر میکرد. البته نمیشه که کل نتیجه شو بگم. قبلا دو تا پست یه صفحه ای نوشتم درموردش
قسمتی که نامزد پسره در مورد خدا حرف میزدو دوست دارم.
خدا توی دستای بچه است.... -
@Saahaar وای
گناه
ن زیادم خوب نیس
تجربه ها وخندیدن وشیطنت بقیه رو نداشتم هیچ وقت
اهل بیرون رفتن بودما زیاد ولی ن اینکه بهم خوش بگذره -
نمیدونم چرا اینجا اینقدر حس غربت دارم حس اینکه ی آدم غریبه هستم خیلی بده بااینکه چندماهی هس اینجام
