-
#دلـــــنوشـــــته
ســـــلام آقـــــاے من (عج)!
️آقا جان تمام سالهایے که درس خواندیم :
️دبیر شیمے به ما نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند
شرایط" ظـــــهور " تو مهیا مے شود !
️دبیر زیست نگفت که این صداے تپش قلب نیست ؛
صداے بے قرارے دل براے " مـــــهدیست " !
️دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلے ,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت
اما از عشق شیعه به "مـــــهدی" ؛
از غیرتش به "حضرت زهرا(س) " نگفت !
️دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!
نگفت غربت اهل بیت "حضرت علے(ع) " از کے شروع شد و تا کے ادامه دارد !
️دبیر دینے فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است
اما نگفت که انتظار فرج یعنےگـــــناه نکنیم و یعنے" گـــــناه نکردن "
از بهترین اعمال است !
️دبیر عربے به ما یاد داد که
"مـــــهدے "اسم خاصے است که تنوین پذیر است !
اما نگفت که "مـــــهدے " خاص ترین اسم خاص است
️که تمام غربت و تنهایے را یکجا پذیرا شده است...انهم یرونه بعیدا ونراه قریبا
اللهم عجل لولیک الفرج
-
با بغض سنگین باز خندیدم نفهمیدی
این درد را من تازه فهمیدم نفهمیدیوقتی که دستم را به دستت داده بودم هم،
از سردی دست تو لرزیدم، نفهمیدیهی روی گونه اشک رقصان شد کنار تو
من زیر چادر سخت باریدم، نفهمیدیهمراه من با چشم خندیدی برای او
این حالت چشم تو را دیدم،نفهمیدیحتی برایش دست خود را هی تکان دادی
بازو به بازو با تو ترسیدم،نفهمیدیوقتی برایش یکنفس شعرو غزل خواندی
خود را زدم آن کوچه نشنیدم نفهمیدیآغوش در آغوش تنهایی گره خوردم
من بیصدا با ناله خوابیدم،نفهمیدیشد زخم کاری بر وجودم این خیانتها
اما تورا من ساده بخشیدم،نفهمیدی -
زیرکانه قانعت کردم که یک قرآن بس است
تا که امشب را در آغوش خودم احیا کنی| سید ایمان زعفرانچی |
-
دیوانه چو دیوانه بخواند چو منی را
عاقل نشود دوست به امثال منی رادر سطح من خار نباشد که بخواهم
التاف و ترحم شدن از یاسمنی رانفرین به گل سرخ،که از عفت رویش
با حیله شده سوگل یکتا،چمنی رابا من تو از این حال مکن صحبت یاوه
از سجده مترسان تو من اهرُمنی را"دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید"
"افسردهدل، افسرده کند انجمنی را" ...#محمد لالوی
-
نمیدانم جهان تار است یا من تار میبینم....
-
این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد
هر چقدر میشکنیم باز نمک ها دارد
-
ولی تو دل را آسان بردی از من ...