هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
gandolf
نه علاقه ای بهش ندارم
بیشتر اتاق عمل دوست دارم
تا ببینیم خدا چی میخواد -
@Marzieh-kh من برق دانشگاه صنعتی اصفهان را تمام کردم
میخوام پرستاری بخونم
نمیدونم کار درستی می کنم یا نهgandolf
چقدر خوب:)
امیدوارم آینده ی خوبی در انتظارتون باشه
براتون آرزوی موفقیت دارم. -
nsrin79
نه عزیزم من یه مرضیه دیگه امشرمنده
-
gandolf
چقدر خوب:)
امیدوارم آینده ی خوبی در انتظارتون باشه
براتون آرزوی موفقیت دارم. -
nsrin79
نه عزیزم من یه مرضیه دیگه امشرمنده
-
nsrin79
شما اسم قبلیت چی بوده؟شاید من اشتباه گرفته باشمت -
gandolf در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@Marzieh-kh میخوای با کس دیگه ای بحرفی
چطور مگه؟اگه سوالی هست در خدمتم
-
nsrin79
شما اسم قبلیت چی بوده؟شاید من اشتباه گرفته باشمت -
gandolf
نه بابا چه مزاحمتی راحت باشید اینجا برای همه هست -
gandolf
نه بابا چه مزاحمتی راحت باشید اینجا برای همه هست -
abcc در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
امروز ميخوام با خودم ببرمت به سفر زمان
ازت ميخوام دستاتو بهم بدي و چشماتو ببندي ..
..
آماده اي ؟؟
..
صبح جمعه س و دلت ميخواد تا لنگ ظهر بخوابي
ولي صداي گريه دختر كوچولوت كه پايين تختت داره پتوي رو سرتو ميكشه بيدارت ميكنه
چشماتو نيمه باز ميكني و با صداي خواب الود ميگي جانم چي شده ؟
با گريه اي كه بند نمياد ميگه پاشوو من گشنمه !!
ته دلت حرص ميخوري كه مجردي كجايي كه يادت بخير
با يه لبخند ميشيني و دستشو ميگيري و بغلش ميكني و ميگي بريم كه يه صبحونه بديم به دختركوچولومون كه چاق بشه چله بشه
يه جيغ از خوشحالي ميزنه و ميدوئیه وقت بد نگذره؟
بذار من تعریف کنم فقط واسه روانی قصه فعل های مخخاطبو میگم بر بی ادبی برداشت نشه...
ساعت ده از گرما پامیشی کولر خرابه باز...
منوچهر(شوهرت)رو میبنیی که باز خوابه و سرتاکسیش نرفته...منوچهر یه چاق کچل که الانم خیس عرق شده یه
گوشه چشمو باز میکنه میگه:بگیر بخواب دیشب تا صبح نگاه فوتبال کردم خستم....انقدر گرمه انگار سبیلای دوچرخه ایش رو با روغن تاب دادی....
یه دختر موفرفری شلخته مثل جن میاد میگ گرسنه مه گرسنه اممه اهههه میگی دررررد کوفت بخوری خب شنیدم...
با چشم خواب صورت نشسته میری سمت یخچال فقط یه ذره پنیر هست...
منوچهررررررررررررررررررررررر؟
هااااا بابا ببین میذارن یساعت بخوابیم
دیالوگ مسخره ادامه پیدا میکنه
.
.
.
بازم یه دعوا دیگ میشه
دخترت گریه میکنه بسه دیگ
نتیحه نداره میگی بدرک و توهم میخوابی....konkory324 در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
abcc در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
امروز ميخوام با خودم ببرمت به سفر زمان
ازت ميخوام دستاتو بهم بدي و چشماتو ببندي ..
..
آماده اي ؟؟
..
صبح جمعه س و دلت ميخواد تا لنگ ظهر بخوابي
ولي صداي گريه دختر كوچولوت كه پايين تختت داره پتوي رو سرتو ميكشه بيدارت ميكنه
چشماتو نيمه باز ميكني و با صداي خواب الود ميگي جانم چي شده ؟
با گريه اي كه بند نمياد ميگه پاشوو من گشنمه !!
ته دلت حرص ميخوري كه مجردي كجايي كه يادت بخير
با يه لبخند ميشيني و دستشو ميگيري و بغلش ميكني و ميگي بريم كه يه صبحونه بديم به دختركوچولومون كه چاق بشه چله بشه
يه جيغ از خوشحالي ميزنه و ميدوئیه وقت بد نگذره؟
بذار من تعریف کنم فقط واسه روانی قصه فعل های مخخاطبو میگم بر بی ادبی برداشت نشه...
ساعت ده از گرما پامیشی کولر خرابه باز...
منوچهر(شوهرت)رو میبنیی که باز خوابه و سرتاکسیش نرفته...منوچهر یه چاق کچل که الانم خیس عرق شده یه
گوشه چشمو باز میکنه میگه:بگیر بخواب دیشب تا صبح نگاه فوتبال کردم خستم....انقدر گرمه انگار سبیلای دوچرخه ایش رو با روغن تاب دادی....
یه دختر موفرفری شلخته مثل جن میاد میگ گرسنه مه گرسنه اممه اهههه میگی دررررد کوفت بخوری خب شنیدم...
با چشم خواب صورت نشسته میری سمت یخچال فقط یه ذره پنیر هست...
منوچهررررررررررررررررررررررر؟
هااااا بابا ببین میذارن یساعت بخوابیم
دیالوگ مسخره ادامه پیدا میکنه
.
.
.
بازم یه دعوا دیگ میشه
دخترت گریه میکنه بسه دیگ
نتیحه نداره میگی بدرک و توهم میخوابی....
اونو من خودم ننوشتم،جایی دیدم گفتم بذارمش اینجا هم