هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
به چند نفر گفتم برات کادم میخرم؟
-
به چند نفر گفتم برات کادم میخرم؟
-
nsrin79
بس نیست اونم داری من ندارم همستر خاستم بیارم نزاشت اکواریوم خاستم بیارم نزاشت سگم ک کلا مخالفه میگ چندشه خونه زندگیمو نجس میکنی
-
یه بار رفته بودیم یاسوج
از این سیاه چادرا هست رفتیم نزدیک اونا
عاقا این سگ داشتن سگ نبود ماشالله :| غول بود ...یهو اون مرده کرمش گرفت قلاده اینارو وا کرد
اینام افتادن دنبالم
یغنتی سکته کردم زهرم ترکید:| -
ققنوس https://www.instagram.com/p/ByC4JWHHDDE/
این به دردت میخوره -
ققنوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@لیلی79 منن کادو دلنتیانمم هم ندادی
من کی آدم میشم الکی قول ندم
-
ققنوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@لیلی79 منن کادو دلنتیانمم هم ندادی
من کی آدم میشم الکی قول ندم
@لیلی79
لیلا میدونستی من میرم کلاس کاراته؟ :))
اگه کادو خریدی که هیچ
نخریدی این بلارو سرت میارم (https://www.instagram.com/p/BxSI06gActC/) -
@لیلی79
لیلا میدونستی من میرم کلاس کاراته؟ :))
اگه کادو خریدی که هیچ
نخریدی این بلارو سرت میارم (https://www.instagram.com/p/BxSI06gActC/)nsrin79 اینارو به من نگو من خودم وشوو کارم
-
nsrin79 اینارو به من نگو من خودم وشوو کارم
-
nsrin79 در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@لیلی79
دست به زن داری
طـلاق :|من کی گفتم دس بزن دارم
میگم من از خودم دفاع میکنم
-
nsrin79 در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@لیلی79
دست به زن داری
طـلاق :|من کی گفتم دس بزن دارم
میگم من از خودم دفاع میکنم
-
nsrin79 تنهایی غـــــــــــــــــــــــــــــــودا کن بچه هاتو نیاریااا
-
nsrin79 تنهایی غـــــــــــــــــــــــــــــــودا کن بچه هاتو نیاریااا
-
nsrin79 پس به کی کار داشته باشم
-
@Amir-Bernousi
بعضی ادما هیچوقت فراموش نمیشن
هیچوقت خوبیاشون فراموش نمیشه هر چند زمان بگذره
دوباره با یه اسم با یه خاطره همه خاطراتشون زنده میشهبا حرفات یاد این افتادم :
آه که انسان باید چه تاوانی را بدهد تا یک خاطره را دوباره باز آفریند؟ چه چیز را باید پس بدهد، تا برهه ای از زمان را پس بگیرد؟
اگر زمان را نمی شود متوقف کرد، پس چگونه خاطره ای در ذهنمان بی کم و کاست منجمد میشود و هر بار که به آن فکر میکنیم، گویی درست دوباره در همان لحظه ایم؟! گویی دوباره در همان زمان و همان مکان هستیم و حتی خال های روی صورتِ آدم های درون خاطره ها را می بینیم، حتی ضربانِ رگِ گردنِ آنها را میتوانیم ببینیم که آرام و منظم در زیر پوستشان می تپد.
چگونه است که تمام این تصاویر را دوباره میتوانیم بیافرینیم، بی کم و کاست، اما تصویرهایی از پشتِ شیشه! گویی میانِ تو و خاطره ها یک شیشه ی شفاف قرار گرفته که تو را از آنها جدا می کند، که نمیگذارد چیزی یا کسی در درون خاطره ها را دوباره لمس کنی، اما به گونه ای دیگر. تنها می توانی خاطره ها را همانگونه که بوده اند، دوباره یادآوری کنی، و دوباره آنها را تنها و تنها تماشا کنی ...#بابک_زمانی
پ ن : دلم می خواد دوباره بخونمش