-
- درد پرستو بي مكاني نيست
- رنگ جفا ديده كه مي راند
- بي شك منم كوچي اگر كردم
- درد مرا هر ايل مي داند
- سخت است بي منزل شدن اما..
- در قلب من كوچ است و كوچ وكوچ
- شايد شبي بي حاصل از رفتن
- منزل به دامانت بدوزانم
#مریم صالحی
-
.کسی بر عقل ودین حرمت نداشت از روی نادانی
ســــزایش حســرت واندوه وتشـــویش و پریشانیخــدا داده بهر کس دانش وعقـــل وخـــرد تا آنک
نســـازد خویش را در بنــد حکم ظالم و جــانیهـر آن آزاده انسانی که قــــدر حـــریت داند
نمی خواهد که باشـــد در قفس یا کنج زندانی.به تیر دشمـــنان ، قلب برادر را مکن پرخــون
«چـرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمــــانی »یتیـــم ِبینـــوا را هیچ کس هر گز نرنجـاند
تو ناکس گر نباشی هیچـــگاه آنرا نرنجانینباشی آدمی گرچشم مظلومی کنی پر اشک
اگر خوشحال نمودی دردمندی را تو انسانیاگر خدمتگذار دین ومردم ، در زمین باشی
باوج آسمــــان آخـــر تو بال و پر بیفشـــانی«عزیزی» از رۀ دین وخـــرد غافل مشو هر گز
وگرنه در حصـــار جهـــل وحیرت بند می مانیمحمد عزیز عزیزی
-
.از همه ظلم رهایی بخشش
دولت عدل نمایی بخشش..... -
-
.چون دهد قاضی به دل رشوت قرار
کی شناسد ظالم از مظلوم زار
شاه از حقد جهودانه چنان
گشت احول کالامان یا رب امان
صد هزاران مؤمن مظلوم کشت
که پناهم دین موسی را و پشت
-
ادامش....
غلام و بندگی سید ما_کمال فی کمال فی کمالی
چون سید نعمت الله رند و مستی_محال فی محال فی محالی -
@S-a-y
شعر فارسی را ول کردی
ملعمات و عربی جات میخونی ؟!!!؟ -
@naviddd-danaa چطور؟
-
@naviddd-danaa چشم میریم تو کار فردوسی
-
@naviddd-danaa ز نیک و بد چرخ ناسازگار
که آرد بمردم ز هرگونه کار
نگر تا نداری دل خویش تنگ
بتابی ازو چند جویی درنگ
نداند کسی راه و سامان اوی
نه پیدا بود درد و درمان اوی
پس آنگه بگفت ار ز من بشنوی
بشعر آری از دفتر پهلوی
همت گویم و هم پذیرم سپاس
کنون بشنو ای جفت نیکیشناس