هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
https://www.aparat.com/v/ZPKvt
پیشنهاد میشه این کارتونو نگاه کنید :| حال و روز بچه های انجمن:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
پرنسس سلستیا منو یاد تو میندازه رز -
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۹:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قضیه از ریشه مشکل داره
باید یه فکری به حالا شرایط عضو شدن بشه وگرنه هممون میدونیم نصف فیکای انجمن دست یه نفره
کاش انجمنم با کد ملی و شماره تلفن عضو قبول میکرد -
قضیه از ریشه مشکل داره
باید یه فکری به حالا شرایط عضو شدن بشه وگرنه هممون میدونیم نصف فیکای انجمن دست یه نفره
کاش انجمنم با کد ملی و شماره تلفن عضو قبول میکردZrex در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
سلام خوبی ایا میشه به تاپیک من جواب بدین
-
Zrex در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
سلام خوبی ایا میشه به تاپیک من جواب بدین
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Mrhosein دیدم اطلاعی ندارم راجب فصلای نظام قدیم
-
Zrex در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@Mrhosein دیدم اطلاعی ندارم راجب فصلای نظام قدیم
باشه ممنون -
-
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۲۰:۱۴ آخرین ویرایش توسط M.an انجام شده
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب.... -
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۲۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آخوشحالم ک فقط خودت خدایی
-
قضیه از ریشه مشکل داره
باید یه فکری به حالا شرایط عضو شدن بشه وگرنه هممون میدونیم نصف فیکای انجمن دست یه نفره
کاش انجمنم با کد ملی و شماره تلفن عضو قبول میکردنوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبس حکیمانه بود ...
اره کد ملی خوبه به همراه ایمیلی که تایید نخواد
Zrex -
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب.... -
بس حکیمانه بود ...
اره کد ملی خوبه به همراه ایمیلی که تایید نخواد
Zrexنوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۲۰:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m__sadra__b یا شیخ این حکمت جز از شما از که میتوانسمی جمع کرده و توشه راه خود و مریدان کنم؟
-
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب.... -
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب.... -
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۸، ۲۰:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مایه خرسندی من است بهره گیری از موعظه و اندرزهای من
احسنت بر تو ای مرید باوفا
Zrex -
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب....revival
حقتونه صندلی اول بهترین دانشگاه وبهترین رشته
حقتونه همون133 درصد دینی
این دیوارا رو ک دیدم شرمنده اون لحظه هایی شدم ک کتابو میبستم و بیشتر تلاش نمیکردم
بازم میگم حقتونه سوییچ وبندازید و ی بار دیگ استارت بزنید
موفق میشید امسال -
-
خدایا من خوابم ببره آمین
️