هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
صدرا و کی ؟
@میلااد -
صدرا و کی ؟
@میلااد -
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب....revival قرار نبود دیگه اینجا باشم
اما نتونستم جواب این یکی رو ندم
ی هفته ای میشه شروع کردم
میانگین6ساعت
از روز اول تست های عنکبوت ک فقط دوتاش رو درس زدم والان پروتئین ک درصدام داره میره بالاتر
ب قول معلم فیریکم تو فقط زود خسته میشی
خوابم میاد شدید
از یازده دیشب خوابیدم تا حالا
تو ذهنم درگیر بودم ک بخوابم و باو بیخیالش
یهویی چشمم پی ام تو گرفت
کل وجودم درد گرفت
اینقدر ک خواب یادم رفته
و واسه اولین بار حالم داره ازخودم بهم میخوره
از ضعیف بودن و بچه بازی هام
دو روز تو فکرم پاشم برم عروسی
اینقدر وجودم درد داره
رویا های بزرگ و قدم های کوچک
لایق بهترین ها هستی شما
هیچ تلاشی پیش خدا بی نتیجه نیس
ب امید بهترین ها براتون
یاعلی:-) -
دارم به گذشته نگاه میکنم...ازهفته های اولی توی تیر ک شروع کردم،تا دی ک توی عکس میبینید،تا اخرین ۱۷روزی ک نوشتم و الان روی روز دهمش و ساعت ۱۲و نیم،نیمه شبشه!!!
روزایی ک میانگین از ۱۰ دوازده نیومدن پایین،ثانیه هایی ک شبش از فکر خوابت نمیبرد و صبحش با سردرد تا شب طی اش میکردی،همش میاد جلو چشمم....مثل دود ی سیگار،میکشه وسط دلت،نابودت میکنه و میره....
هزاران ایده ای ک تا صبح روش فکر شد ک چطور ب تاپترین نقطه برسونه ادمو و ب ارمغان بیاره ی شادی بزرگ رو واسه خودم و دونفری ک بجز غم از من چیزی نصیبشون نشد......
بزرگترین ریسکی ک توی عمرم کردم و حجمی ک ب ماه اخر انداختم،مثل ی بند باز توی ی متریه برد،ی میلمیتر خطا،ارتفاع بیشتر،سقوط بیشتر...
۱۲۰۰صفحه حاصل خلاصه، تکنیکها ی سریع پاسخ دادن کتابهای اختصاصی، از چندده هزار تست ریاضی فیزیک شیمی زیست..
تکنیک های ادبیات،زبان ،عربی
ی دیوار دورتادور نوشتن،تابشه روی ۱۳۳درصد دینی حساب کرد...
اما....
ی دفعه میبینی مسیر عوض میشه،مثل بازی ماشین ریس،نیتروها رو ذخیرع کردی بزنی ی دفعه،میگن عمووو استفاده نکردی سوخت....
دو هفته ی اخری ک از میانگین ۲۰۰۰صفحه توی هفته ی اولش ۱۷۰صفحع خونده میشه و میانگین تو هم مرگ ارزوهاتو میبنی...
ی نفس عمیق میکشی،چشاتو میبندی، تازه میبنی زیر کلر شدی خیس عرق...
میبنی قلبت داره درمیاد،نگاه میکنی اره آب یخ هم داری اوردوز میکنی...مثل تیک دارای عصبی دستت چرب شده از بس توی موهات کشیدیش و مثل دیونه ها تا ۴و پنج صبح راه میری فک میکنی چطور برسونیش...ی موقع تلاش نمیکنی و نابود میشی
ی موقع تلاشات جلوی چشمت نابود میشه،دردش درد بدیه،قلبی ک داره درمیاد...در و دیوارا عکسهای دانشگاهایی ک چسبوندی همشون رو مغزت رژه میرن،ب بالا فک میکردی،میکنی و ب پایین محکوم میشی...
محکوم میشی....
۶تیرماه ۹۷
00:43 دقیقه نیمه شب.... -
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@مزاحم
اصل فقط خداست
اگه نیتت درست بوده بقیش مهم نیست
حرفایی که بقیه میگن مهم نیست
خودت باااش#کلیشه
-
@M-an سلام خوبید شما
روزتون خوش
ممنون میشم منو اخراج کنید