هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
من منتظرم برین
چراغارو خاموش کنم -
44
-
-
44
-
-
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
44
ادبیات؟!
شدن 46
-
من بیشتر از اینکه صبور باشم،
حسودم...
شاید بیشتر صبور ب نظر بیام ولی خیلی حسودم...
به چی یا کی، خیلی مهم نیست!
من به هر اتفاقی که یه سمتش تو باشی و
طرف دیگش خودم نباشم
"حسودم!"...
من ساعتای زیادی به عکسای تو خیره می شم و
به آدمایی نگاه می کنم
که چقدر شبیه من نیستن...
به لبایی که تو رو صدا می زنن،
به گوشایی که از تو می شنون،
به چشمایی که تو رو می بینن...
و به این فکر می کنم که چقدر آرزو داشتم، تا همه اونا من بودم!
آدما، مرگ مشخصی دارن که حتما ازش بی خبرن...
اما من مطمئنم، از حسادت دق میکنم... -
-
با صدای استاد شکیبایی عزیز
️
-
revival
همیشه زنده ای....:)
آدم ک بیدل شد از همع چی سر در میاورد؛)چو محو عشق شدی رهنما چه میجویی
به بحر غوطه زدی ناخدا چه میجویی
متاع خانه آیینه حیرت است اینجا
تو دیگر از دل بیمدعا چه میجویی
عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد
توگرنهکوردلی از عصا چه میجویی
جز اینکه خرد کند حرص استخوان ترا
دگر ز سایهٔ بال هما چه میجویی
به سینه تانفسی هستدل پریشان است
رفوی جیب سحر از هوا چه میجویی
سر نیاز ضعیفان غرور سامان نیست
به غیر سجده ز مشتی گیا چه میجویی
صفای دل نپسندد غبار آرایش
به دست آینه رنگ حنا چه میجویی
ز حرص، دیدهٔ احباب حلقهٔ دام است
نم مروت ازین چشمها چه میجویی
چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما
کسی نگفت که در زیر پا چه میجویی
ز آفتاب طلب شبنم هوا شدهایم
دل رمیدهٔ ما را زما چه میجویی
بجز غبار ندارد تپیدن نفست
ز تار سوخته بیدل صدا چه میجویی