هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@researcher
پس از اول -
وقتی میاد
دعوا شروع میشه ..! -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@researcher
کتاب صوتی گوش میدی؟ -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
من حوصله شنیدن صدای خودمَم ندارم
چه برسه
بخوام صدایِ یکی دیگه رو گوش کنم :// -
@M-an
چشم -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@_nAwr_
بعضی صداها حال ادمو عوض می کنه -
@researcher
بستگی داره صدا از کی باشه :)) -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@researcher
« کتی » زنی است که به تازگی همسرش او را ترک کرده و موقتا در خانه ی پدرشوهرش زندگی می کند. او از همسرش شاکی و عصبانی است چراکه او و دو فرزند کوچکشان را تنها گذاشته است. کتی با پدرشوهرش حرف میزند و در میان این گفت و گو رازی آشکار میشود....
« آدریِن» همسر « کتی» دو هفته پیش از او جدا شده و خانواده اش را تنها گذاشته است. کتی با «پی ِیر»، پدرشوهرش، در این باره حرف میزند و شکوه می کند گه چرا آدرین به او خیانت کرده و با « یک زن دیگر » رفته است.
پیِ یر به ظاهر پیرمردی است متعصب، بداخلاق و ناخوش که کمتر حرف میزند. همسرش « سوزان» شکایتی از این وضع ندارد. کتی پدرشوهرش را مقصر میداند که نتوانسته پسرش را خوب و درست تربیت کند. در ادامه ی گفت و گوی شبانه ی آنان، پی یر نقاب از چهره برمیدارد و راز بزرگ زندگی اش را برای عروسش آشکار می کند؛ رازی که کتی با شنیدنش آرام و نگاهش به زندگی پرمعناتر می شود... -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@_nAwr_
حیف که صدام گرفته
وگرنه یه دهن برات میخوندم -
@researcher
اولالااا .. -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پرت شدیم توو این زندگی
-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۵ آخرین ویرایش توسط marylb انجام شده
@researcher
همه شون نه ولی باید بگردی پیدا کنی خوبشو، برای مواقعی که حوصله کتاب کاغذی و الکترونیکی نداری خوبه -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فقط باید صبر کنم و
صبر و
صبر
حس ادمی رو دارم که تو زندانه و حتی قلم و کاغذم نداره!! -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@researcher
میگه اونی که رفته کارش سخت تره از اونی که مونده، چون اونیکه میمونه تکلیفش با خودش معلومه ولی اونیکه رفته نه