هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
اونروز رفته بودیم مترو من و دوستم
بعد گفتیم یه ساندویچ هم بگیریم
بعد مرده با من و دوستم دو جور متفاوت برخورد می کرد:/
مثلا به اون می گفت قابلتو نداره بفرمایید و فلان اینا:/
خلاصه ساندویچ هر کدومو جداگانه داد دستمون:/
دوستم خواست اب بخوره ساندویچشو داد دست من براش نگه دارم:|
ساندویچا قاطی شد:|
بعد که داشتیم می خوردیم دیدیم یکیشون پره پره
یکیشون نون خشک خالیه:////
حالا اون پره شانسی به من افتاده بود وقتی دوستم اب میخورد
خالیه به دوستم:///
هی میگفت غلط کردم کاش اب نمی خوردم چرا این کارو کرده:/گفت دلش نیومده واسه تو یه ذره بریزه از شانس ساندویچ تو افتاده به من:/
تا خونه فش میداد به مرده
معده درد گرفته بود میگفت نونشم خشک بوده:/
هی به ساندویچی که دست اون بود نگاه می کردیم می گفتیم برو حتما وسطاش یه چیزی گذاشته:/
میگفت از گلوم پایین نمیره:/گشنشم بود:/
هروقت یادش میوفتم خندم می گیره
این دوستم خیلی خوش قیافست:|@researcher
یاد یه قضیه ای افتادم..
تجربه ی مشترک -
فکر کنم به دیار باقی شتافتند
-
فکر کنم به دیار باقی شتافتند
-
آره ادم خوبی بود
-
@Fre-que-nce
نه الان منتظر شامیم -
@Fre-que-nce
نه الان منتظر شامیمآسمان ِ آبی
ازالان