هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یکی دیگه از بدشانسیام اینه یه سری تو مدرسه راه میرفتم معلم گیر داد بهم گفت حتما داری میای به اینا بگی بیا بریم بازی ( ابتدایی بودم ) گفتم نه بخدا پول دستمه دارم یه چیزی میخرم بخورم
گفت نه تو اومدی بگی بیاید بازیمن میگفتم نه اون میگفت اره اخرش دوتا شلنگ بهم زد :| یکی هم داشت نگاه میکرد شلنگو پرت کرد طرفش
-
researcher گفته است:
کل خاطراتی که ثبت شده دارم مربوط به انجمنه:/اونم پستاش
منم هستم ؟ :face_savouring_delicious_food:
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
zedtwo گفته است:
من برم ادامه خاطره زدایی :|
فلنای خدا
بذار بمونه
فعلا عزیزجان -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
"بانوی پیر دگرباره جوان خواهد شد "
یکی از بهترین تیتراییه که تو ورزش سه دیدم -
یکی دیگه از بدشانسیام اینه یه سری تو مدرسه راه میرفتم معلم گیر داد بهم گفت حتما داری میای به اینا بگی بیا بریم بازی ( ابتدایی بودم ) گفتم نه بخدا پول دستمه دارم یه چیزی میخرم بخورم
گفت نه تو اومدی بگی بیاید بازیمن میگفتم نه اون میگفت اره اخرش دوتا شلنگ بهم زد :| یکی هم داشت نگاه میکرد شلنگو پرت کرد طرفش
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMILAD گفته است:
یکی دیگه از بدشانسیام اینه یه سری تو مدرسه راه میرفتم معلم گیر داد بهم گفت حتما داری میای به اینا بگی بیا بریم بازی ( ابتدایی بودم ) گفتم نه بخدا پول دستمه دارم یه چیزی میخرم بخورم
گفت نه تو اومدی بگی بیاید بازیمن میگفتم نه اون میگفت اره اخرش دوتا شلنگ بهم زد :| یکی هم داشت نگاه میکرد شلنگو پرت کرد طرفش
یه سریم معلم ابتداییمون ازم سوال پرسید جواب دادم درست جواب دادم یه سیلی بهم زد :|
-
فااطمه
آره.
البته من اینجوریم که چیزایی که ناراحتم میکردن رو واقعا یادم نمیاد:|| -
-
"بانوی پیر دگرباره جوان خواهد شد "
یکی از بهترین تیتراییه که تو ورزش سه دیدمنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهm__sadra__b گفته است:
"بانوی پیر دگرباره جوان خواهد شد "
یکی از بهترین تیتراییه که تو ورزش سه دیدمدمشون گرم
جنجالی ترین تیتر بود -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اینکه ادم توو گذشته هم بمونه دردناکه:/
-
MILAD گفته است:
یکی دیگه از بدشانسیام اینه یه سری تو مدرسه راه میرفتم معلم گیر داد بهم گفت حتما داری میای به اینا بگی بیا بریم بازی ( ابتدایی بودم ) گفتم نه بخدا پول دستمه دارم یه چیزی میخرم بخورم
گفت نه تو اومدی بگی بیاید بازیمن میگفتم نه اون میگفت اره اخرش دوتا شلنگ بهم زد :| یکی هم داشت نگاه میکرد شلنگو پرت کرد طرفش
یه سریم معلم ابتداییمون ازم سوال پرسید جواب دادم درست جواب دادم یه سیلی بهم زد :|
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده_MILAD_
کلا قصدشون این بوده تو رو از تحصیل زده کنن فک کنم:| -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میون این همه حرفای قشنگ و خاطرات گذشته
واقعا دلم شکست -
_MILAD_
کلا قصدشون این بوده تو رو از تحصیل زده کنن فک کنم:|نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهfateme_mllh :| موقع بازی همه با من جمع میشدن مسابقه میذاشتیم همش :|
بعد دیگه راهنمایی و دبیرستان سربه زیر شدم
-
fateme_mllh :| موقع بازی همه با من جمع میشدن مسابقه میذاشتیم همش :|
بعد دیگه راهنمایی و دبیرستان سربه زیر شدم
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده_MILAD_
من بر عکس .
آروم اروم غیر قابل کنترل تر میشدم :| -
_MILAD_
من بر عکس .
آروم اروم غیر قابل کنترل تر میشدم :|نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهfateme_mllh
موفق باشید
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این ساز شکسته اش.....
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی تو مجازی خاطره خوش دارم
دنیای واقعی هیچی