Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
@Saahaar مردم آنانند کز حکم و سیاست آگهند کارگر کارش غم است و اضطراب ای رنجبر
saraa.66 رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشکتمام کوچه را تر کردم
معشوق شدن ز عاشقی سخت تر است قدر این مرحله از عشق ، بسی ناب تر است
گونش تا در ره عشق آشنای تو شدم با صد غم و درد مبتلای تو شدم
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوی را
گونش آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید…
دامنش در كف مـــن بـــود كه رفتــم از خویش
عشق دردی است كه از وصل به درمان نرسد
گونش در طالع من نیست که نزدیک تو باشم میگویمت از دور دعا گر برسانند
دلم تنهاست ماتم دارم امشب دلي سرشار از غم دارم امشب
گونش بر بست هر پرنده در آشیان خویش بگریخت هر خزنده و در گوشهای خزید
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد saraa.66
Doyle دیشب اندوه تو بیش از همه شب یارم شد وای از این حال پریشان که من امشب دارم
@لالایی مرا هر سال، گردون میفرستد به گلزار از پی آموزگاری چمن یکسر نگارستان شد از من چرا نقش بد از من مینگاری
یارب بـه کمنـد عشق پا بستم کن و ز دامـن غیر خـود تهی دستم کن یک باره ز اندیشـه ی عقلم برهـان و ز باده صاف عشق سرمستم کن
نذر كردم گر ازين غم بدرآيم روزی تادر ميكده شادان و غزلخوان بروم Doyle
اکالیپتوس من تو را راحت نیاوردم به دست ای جان بعد عُمری بر دلت مهرم نشست ای جان
گونش نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
گونش هم نفسی نفسی نفسی دل ندی جز من به کسی
mrf یک نفر آمد صدایم کرد و رفت در قفس بودم، رهایم کرد و رفت