-
-
MaryaM._.sh خب خوبه خداروشکر تا دو هفته دیگه خوب میشی
همه چی تموم میشه
دو هفته دیگم ام میاد یه ماهه دیگه یه ساله دیگه
تو این مدت سعی کن همونی باشی ک خودت میخوای باشی -
MaryaM._.sh آذر هم میرسه البته نع نرسه امتحان داریم خخخ
هر وقت خوبه خوب شدی بهم بگو -
فک کنم محمداراد اینقدری ک بامن از بچگی هاش عکس داره
با مامان و باباش وخواهرش عکس نداره
اینم بماند چقدر باهاش کلنجار رفتم بهم بگه مریم و تهش برگشت گفت اجی
همین الان رسید خونه تون
تو این خونه بزرگ با چندتا اتاق
میدونع اتاق اجی ممی(مریم)کدومه
با ذوق اومد تواتاقم
وقتی دید دراز کشیدم واشک میریزم
نیومد جلو وفقط توچشمام نگاه کرد
و چقدر دنیا شده برام جهنم....
چقدر دلم میخواد پاشم وبغلش کنم
بو بکشم و بهش بگم آجی دلم از دنیا خیلی گرفته... -
ب بدبختی سوار ماشین شدم
و عقب ماشین دراز کشیدم
دیگه ن شهر برام قشنگع ن ماشین ون بیرون رفتن شهر
رسیدیم بیمارستان
ومنم ب شدت ازامپول میترسم
مامان وبابام دستام گرفته بودن بتونم راه برم
ب محض ورود متوجه نگاه های ترحم آمیز بقیه میشدم
وواقعا نیاز داشتم گریه کنم
بعد امپول برگشتم توماشین باز درد وشروع کردم گریه
والتماس ازبابایی ک بابا تو گناه نکردی ب خدا وامان حسین بگو منو شفا بده
بابا مریم کم آورده
اخ بمیرم براش
ی روز میخواس جشن پزشکی رو برام بگیرع وحال فقط میگه حوب شو -
ب نظرم این زندگی خیلی بی رحم هس
خیلی بی رحم
الان ک دارم بی رحمیش رو باتموم وجودم ن تنها درک بلکه لمس میکنم
حالا میفهمم دایی م میگفت مریم
مشکلی با کنکور ندارم
دردم من اینه داری خودت نابود میکنی
مث بقیه دخترا نیسی دیگه
حالا میفهمم روزایی ک واسه هرچیزی خودم ناراحت میکردم چقدر اشتباه کردم
باید هرثانیه زندگی میکردم -
MaryaM._.sh عزیزم
من برات دعا میکنم
انشالله که زودتر خوب بشی
فقط امیدت به خدا باشه
مطمئن باش که هواتو داره
غصه گذشته رو هم نخور..
گذشته اسمش روشه
لحظاتی که گذشتن..
غصه نخور عزیزم
مطمئن باش دعای همه آلایی ها باهاته
درسته دوست مجازی هستیم
ولی خب قلبامون که واقعیه.. -
داداشم وقتی شد 11سالش
فهمیدیم مشکل قلبی دارع
آنژیو و عمل
وتهش زمزمه پیوند
میدونی ابوالفضل من الان 14سالشه
اما درکش ازمن 20ساله خیلی بیشتر هس
شاید این درد و بدبختی هاس ک آدم رو پخته تر میکنن
یادمه ی روز دیدم وضعیت گوشیش:
خدایا کاش میدونستی واسه این همه درد سنی ندارم
چقدر گریه کردم اون روز...
من عاشف پزشکی هسم
تو عاشق پزشکی
اون یکی مهندسی
ابوالفضل عاشق اینه مربی بشه
و روزی بهش گفتن ک هیچ وقت ب آرزوش نمیرسه
کاش میتونسم مث داداشم سخت باشم
اما تودلی خیلی داغون وخستم
تودلی آرزو ی خواب دارم مسخرس ن
تودلی امروز هرساعتش اندازه ده سال گذشت
تودلی ... -
کاش مث اون شب دوباره جمع شیم یکم بخندیدیم
-
MaryaM._.sh سلام
ممنون
توخوبی؟
:))
بهترشدی؟؟ -
-
شماها هم مث منید؟
اخ ک وجود مامانم چقدر بهم ارامش میده
دستاش
گریه هام کنارش وگوش دادن
از بچگی درد ک.میومد سراغم حتی تومدرسه بودم
بهونه میگرفتم زنگ ب مامانم بزنید
میومد و میاوردم خونه ومن فقط میگفتم کنارم باش
ن دارو میخوام ن چیزی فقط خودت
چقدر بودنش دلم رو گرم میکنه