اعتراف میکنم که....
-
اعتراف میکنم به کمک کردن به دیگران اعتیاد دارم
پ.ن: لوس نشو کسی باورش نمیشه
-
Mahdyyy من دفتر:-\
مخصوصا برای میزخاطره پزشکیم
و اتاقم:-
مخصوصا اون تخته وایت بردی ک هیچ استفاده ای ازش نکردم
باباتو ببخش:-\نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۳:۱۷ آخرین ویرایش توسط Mahdyyy انجام شده@MaryaM-_-sh
اعتراف میکنم دنیا جای بدیه ولی ارزش جنگیدن رو داره -
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy در اعتراف میکنم که....
گفته است:
@MaryaM-_-sh
اعتراف میکنم دنیا جای بدیه ولی ارزش جنگیدن رو دارهاعتراف میکنم
سعی میکنم باتموم وجودم با دنیا بجنگم -
اعتراف میکنم هوا سرد شده نمیشه از زیر پتو در اومد
-
اعتراف میکنم دارم همراه زیست خوندن اهنگ گوش می دم
پ.ن: همینه دیگه پارسالم هیچ ... نشدی
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۴:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اعتراف میکنم دارم از خستگی و بی خوابی میمیرم ولی باید درس بخونم
-
@sheyda-fkh با دستام باز نگهشون داشتم الاناس رو کتاب خوابم ببره با اینکه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۵ خوابیدم
-
Virus در اعتراف میکنم که....
گفته است:
@sheyda-fkh اوه این اهنگ شروع شد جون گرفتم
Lose yourself -EminemEminem
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۴:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
اعتراف میکنم وقتی Eminem بازه نمیشه درس خوند باید مو به مو گوش بدم -
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اعتراف میکنم ک دلم میخواد گوشیمو بزنم تو دیوار خرد و خمیر بشه
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
اعتراف میکنم دلم میخواد یکی رو اینقد بزنم پرک پرک شه
-
اعتراف میکنم همممممه ما چشامونو فشار دادیم تا رنگارنگی ببینیم
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اعتراف میکنم
ی نفر دیگه ب لیست کسایی ک تو آلا ازشون خوشم میاد اضافه شد
4نفر -
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
اعتراف میکنم که کلاس پنجم یبار نمره ریاضیم کم شد ...
بعد از ترس اینکه دعوام کنن برگه رو اسکن کردم تو فتوشاپ جوابامو پاک کردم و بعد پرینت گرفتم دوباره حل کردم و به خودم نمره دادم شدم 19
برگه قبلی رو هم سوزوندم ...
بعد همون برگه رو به همه نشون دادم و هیشکی هم نفهمید حتی خود معلم -
اعتراف میکنم که کلاس پنجم یبار نمره ریاضیم کم شد ...
بعد از ترس اینکه دعوام کنن برگه رو اسکن کردم تو فتوشاپ جوابامو پاک کردم و بعد پرینت گرفتم دوباره حل کردم و به خودم نمره دادم شدم 19
برگه قبلی رو هم سوزوندم ...
بعد همون برگه رو به همه نشون دادم و هیشکی هم نفهمید حتی خود معلمنوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۴ آخرین ویرایش توسط Mahdyyy انجام شده@sheyda-fkh در اعتراف میکنم که....
گفته است:
اعتراف میکنم که کلاس پنجم یبار نمره ریاضیم کم شد ...
بعد از ترس اینکه دعوام کنن برگه رو اسکن کردم تو فتوشاپ جوابامو پاک کردم و بعد پرینت گرفتم دوباره حل کردم و به خودم نمره دادم شدم 19
برگه قبلی رو هم سوزوندم ...
بعد همون برگه رو به همه نشون دادم و هیشکی هم نفهمید حتی خود معلمخیلی شجاع تشریف دارین
پ ن : اعتراف میکنم یبار جعل امضا کردم معلم فهمید. و رنگ پوستم اناری شده بود -
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به خاطر اسپم زیاد
تا اطلاع ثانوی تاپیک قفل میشه -
نوشتهشده در ۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۴:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروز صبح میخواستم حال یکی از پلشت ترین پسرای هم دانشگاهی مو بگیرم که...
با دخترا خیلی فکر کردیم که نمک بریزیم توی چایشون..پنچر کنیم؟...ادامس بچسبونیم...؟
که من یهویی گفتم یه لقمه اماده کنیم بدیم یه نفر بیاره سر کلاس بگه این لقمه واسه آقای فلانی (دوستای صمیمیم میدونند کی رو میگم!) مادرش فرستاده بخوره
و حالا ما هیچ کدوم صبحونه نداریم که یکی از دوستام گفت این دوقلو ها حتما دارن چون خیلی مرتب و منظم و کیوت وار یه کوله برمیدارن و میان و میرن پس شاید به احتمال 99.9%نون و پنیر هم دارن
و چون شخصی که میخواستیم حالشو بگیریم سرکلاس بود پس نمیتونستیم صبحونه ی این یه قل رو بگیریم
پس بدو بدو رفتیم سرکلاس اون یکی قل و وقتی صداش زدم بیاد بیرون طرف سکته رو زد
و چشماش گرد شد و گفت من؟
اخه تاحالا باهم حرف نزده بودیم جز تو گروه
حالا من و دوستم داریم از خنده میترکیم و نفس نفس میزنیم به خاطر دویدن مون از این طر دانشگاه تا اون سر دانشگاه
حالا ما چون دویده بودیم و رنگ صورتامونم زرد شده بود
که بدون مقدمه گفتم صبحونه داری؟که طرف واسه دومین بار تو کمتر از ده دقیقه جا خورد و گفت نه چطور؟
که دست کرد و پول در اورد و گفت برین یه چیزی بخرین بخورین بعدا حساب میکنیم
که اون موقع من جا خوردم و یه نگاه به دوستم کردم و ترکیدیم که پسره هم خندید و هی ول نمیکرد میگفت بگیرین بگیرین
خلاصه سر کلاس هی به دوستم میگفتم میخواستیم فلانی رو ایستگا کنیم
حالا این قل دوم نره دو تا کیک بگیره بیاد سر کلاس بگه بخورید گشنه نمونید-انصافا چه فکری با خودش کرد بهمون پول داد؟یعنی نمیدونست ما دختر دیگم تو کلاسمونه؟!
حالا چه فکری با خودش میکنه یعنی؟!
میگه اینقدر گرسنه بودن از اونور پاشدن دویدن اومدن پیش من که صبحونه امو بگیرن بخورن؟دفعه دوم که مثلا رفتیم با هم همه چیو راست و ریست کنیم بدتر شد
چون دوستم هی میخندید و منم خندم گرفته بود
فقط چند دقیقه جلو رو پسره داشتیم میخندیدم که خودش گفت خوب؟ که منم گفتم سخته گفتنش ماجرای صبح رو فراموش کن به داداشتم چیزی نگوو باز حتما با خودش فکر میکنه چقدر گشنشون بوده که حالا اومدن بهم میگن فراموش کنم اتفاقات صبح رو
پی.نوشت+نکته اخلاقی:با همکلاسی پسر کل کل نکنید یا اگه میکنید خنده اتون نگیره من دوستم میخندید منم خندم گرفت هم اینکه پسره هم قد من بود باهم چشم تو چشم بودیم
-
نوشتهشده در ۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۴:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اعتراف میکنم پست قبلی چون خیلی طولانی بود..
من 2 خط بیشتر نخوندمش -
نوشتهشده در ۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۵:۳۹ آخرین ویرایش توسط Blank انجام شده
پشمک در اعتراف میکنم که....
گفته است:
Flight اصلا مهم نیست:))
اعتراف بود دیگ
من همیشه پستاتو میخونم..
این اعتراف منو ب طولانی بودن پستت ببخش...