-
دیروز دیگ مدیریت آسایشگاه چیز شد..
وقتش شد دیگه باید بره..
تودی شد دیگ دیروز
خیلی حرصمون داده بود این مدت..
یعنی شما بگو اون چه از تپه مپه بود ایشون ازش نگذشته بود..
البته کف حیاط رو موزائیک کرد
این آخریا..
بعد ناهارم موز میداد!
خودش میزاشت تو جعبه
عجیب بود مدیریت..
.(:
حبیب -
شاید باورتون نشه ولی زکریا رازی یه کتاب تو زمینه کیمیا مینویسه و میبره پیش شاه اونزمان. شاه بهش یه انعام خیلی زیاد از طلا میده اما بعد براش مس میارن و بهش دستور میده که اینارو تبدیل به طلا کن! رازی که واقف بوده به نشدنی بودن اینکار میگه که غیرممکنه.
بعد همه ی پول رو ازش میگیرن و اونقدر با کتاب تو سر و صورتش میزنن که چشمش آب مروارید میاره و بعد از مدتی باعث کوریش میشه -
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
فردوسی وقتی شاهنامه رو برای سلطان محمود میبره تحویلش نمیگرن میگن اینا همش توهین و مزخرفاته . میره نجف توبه میکنه و میگه که حیف عمری که تلف کردم و توبه میکنه!
قسمت اولشو منم شنیده بودم...
بعدشو نه:/
ک بعد مث اینکه وقتی میمیره بار شتر یه عالمه سکه و طلا میکنن و دختر و زنش قبول نمیکنن و میگن ما نمیفروشیم کتابو -
12-modiriate-asayeshgah.mp3
این چه خوبه اخه(:
مدیریت آسایشگاه باصدای حبیب(:- عزیزم میشه عوض شید؟
خیلی صبر کردم آپلود شه..
دان کنید پشیمون نمیشید