رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر
-
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
من این کار رو هر روز چن بار انجام میدم
دیگه هم برا من عادت شده هم برا خانوادم
هههقبول نیست، تو این 3 روز باید به خاطر این "رخداد برکت" یه بار برید بخندونید
نوشتهشده در ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۲۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsohrab در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
من این کار رو هر روز چن بار انجام میدم
دیگه هم برا من عادت شده هم برا خانوادم
هههقبول نیست، تو این 3 روز باید به خاطر این "رخداد برکت" یه بار برید بخندونید
قبول من هر روز این کار اتو مات انجام میدم
هههه
میخواین الان برم بیدارشون کنم ....!!! -
sohrab در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
من این کار رو هر روز چن بار انجام میدم
دیگه هم برا من عادت شده هم برا خانوادم
هههقبول نیست، تو این 3 روز باید به خاطر این "رخداد برکت" یه بار برید بخندونید
قبول من هر روز این کار اتو مات انجام میدم
هههه
میخواین الان برم بیدارشون کنم ....!!!مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
من این کار رو هر روز چن بار انجام میدم
دیگه هم برا من عادت شده هم برا خانوادم
هههقبول نیست، تو این 3 روز باید به خاطر این "رخداد برکت" یه بار برید بخندونید
قبول من هر روز این کار اتو مات انجام میدم
هههه
میخواین الان برم بیدارشون کنم ....!!!نه 3 روز فرصت دارید
-
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
من این کار رو هر روز چن بار انجام میدم
دیگه هم برا من عادت شده هم برا خانوادم
هههقبول نیست، تو این 3 روز باید به خاطر این "رخداد برکت" یه بار برید بخندونید
-
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
ببخشین یکم کنجکاو شدم حالا چرا خندوندن ؟؟
کارای دیگه ام میشهکارای دیگه تو رخ دادهای بعدی، اگه بچه ها پاکار باشن، هفته ای 1 رخ داد برکت بریم با کارهای مختلف
حتی می تونید برای هفته ی بعد خودتون تاپیک بزنین و نظر سنجی کنید که رخ داد هفته ی بعد چی باشه -
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
ببخشین یکم کنجکاو شدم حالا چرا خندوندن ؟؟چون شاد کردن دل پدر و مادر برکت زیادی داره
-
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
ببخشین یکم کنجکاو شدم حالا چرا خندوندن ؟؟
کارای دیگه ام میشهکارای دیگه تو رخ دادهای بعدی، اگه بچه ها پاکار باشن، هفته ای 1 رخ داد برکت بریم با کارهای مختلف
حتی می تونید برای هفته ی بعد خودتون تاپیک بزنین و نظر سنجی کنید که رخ داد هفته ی بعد چی باشه -
sohrab
از من میپرسین میگم هیچ چیز به اندازهی اینکه یه روز کارای خونه رو ما انجام بدیم مامانا رو خوشحال نمیکنه
ولی فک نکنم اقا یون با این کار موافقت کننمارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
از من میپرسین میگم هیچ چیز به اندازهی اینکه یه روز کارای خونه رو ما انجام بدیم مامانا رو خوشحال نمیکنه
ولی فک نکنم اقا یون با این کار موافقت کننمی تونیم این رو برای هفته ی بعد بذاریم
کلی کار هست و کلی هفته تا کنکور -
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
از من میپرسین میگم هیچ چیز به اندازهی اینکه یه روز کارای خونه رو ما انجام بدیم مامانا رو خوشحال نمیکنه
ولی فک نکنم اقا یون با این کار موافقت کننمی تونیم این رو برای هفته ی بعد بذاریم
کلی کار هست و کلی هفته تا کنکورنوشتهشده در ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۲۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsohrab در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
از من میپرسین میگم هیچ چیز به اندازهی اینکه یه روز کارای خونه رو ما انجام بدیم مامانا رو خوشحال نمیکنه
ولی فک نکنم اقا یون با این کار موافقت کننمی تونیم این رو برای هفته ی بعد بذاریم
کلی کار هست و کلی هفته تا کنکوربا یه روز خونه کار کردن کسی از رتبه 1 به 3 تبدیل نمیشه
تنوع خوبیم هس
ولی فک نکنم اقا یون شرکت کنن :| -
sohrab در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
مارال در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
sohrab
از من میپرسین میگم هیچ چیز به اندازهی اینکه یه روز کارای خونه رو ما انجام بدیم مامانا رو خوشحال نمیکنه
ولی فک نکنم اقا یون با این کار موافقت کننمی تونیم این رو برای هفته ی بعد بذاریم
کلی کار هست و کلی هفته تا کنکوربا یه روز خونه کار کردن کسی از رتبه 1 به 3 تبدیل نمیشه
تنوع خوبیم هس
ولی فک نکنم اقا یون شرکت کنن :|مارال شرکت شرکت می کنند، حالا صبر کنید این رخداد اول بگذره بعد برای رخ داد بعدی تاپیک بزنید و نظر همه رو بپرسید.
کار کردن برای رضای دل مادر خیلی هم خوبه، به شخصه انجامش میدم هر کسی هم که اینجا هست انجام میده، مطمئن هستم آلایی ها اینقدر معرفت دارند که به مادر خودشون کمک کنند
-
نوشتهشده در ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۲۲:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام
الان که نمیشه
فردا انجام میشه -
گاهی وقتا مرور خاطرات می تونه لبخندو رو صورت پدر مادرا بنشونه
من امروز وقتی با خانواده نشسته بودم و گپ میزدم گریزی زدم به دوران نوجوانی و یه اتفاق رو بازگویی کردم
کلی خندیدم بعدش مامانم یه چیزی گفت من یه چیزی سریع اومد تو ذهنم گفتم خیلی خندیدیم
امروز یعنی 31 دسامبر
همیشه بخندین و شادی تو زندگیتون جاری باشه
دیگه برم بخوابم که صبح باید زود بیدار بشم -
انجام شد
-
نوشتهشده در ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۵:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلااااام
صبح همگی بخیر
تاپیک خوووووبیه... عالیه
اتفاقا الان داشتم خوابی که دیشب دیدمو واسه مامان تعریف میکردم میخندید...معمولا چون خواب هام چرت و پرتن وکلی اتفاقای مسخره توش میفته وقتی تعریف میکنم میخنده ... ولی انصافا ایندفعه چرت و پرت نبود من مطمئنم اگه در زمان حضرت یوسف زندگی میکردم این خواب تعبیر داشت
بابا رو هم وقتی برگشت خواهم خندانیدخدا همه پدر مادرا رو حفظ کنه و همیشه سالم و شاد و خندون باشن
-
همیشه در حال خندوندنشون هستم
میگن تو بری دانشگاه افسردگی میگیریم
الانم مهمون داریم وگرنه میرفتم از اتاق بیرون یه کم دل مامانم شاد شه
درباره کار خونه هم که دوستان پیشنهاد دادند ، واقعا ایده خوبیه
یک روز کاملااا کار خونه رو به عهده بگیرید متوجه میشید که مادرا چقدر بی ادعا و بی منت این همه زحمت میکشن
من یک هفته کار های خونه رو انجام دادم واقعا متوجه زحمات پنهان مامانم شدم -
نوشتهشده در ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۸:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام، ایده خوبیه:)
-
من اگر پیششون باشم سعی میکنم بخندونمشون
حتی الان که خیلیا هدفشون فقط قبولی تو دانشگاه تاپ و ی رشته ی پزشکی خوبه
من اول هدفم شاد کردن دل مامان بابامه و ی خنده حتی چند ثانیه ای بیاد روی لباشون
چون میدونم الان زندگیشون و امیدشون فقط به منه
مطمعنم به هدفم میررسم -
نوشتهشده در ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عملیات باموفقیت انجام شد
-
نوشتهشده در ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ آخرین ویرایش توسط m.m انجام شده
چه جالب ! من الان دیدم این تاپیکو
من ناخواسته دیروز یه کاری کردم(رفع ابهام : یه کاریو فراموش کردم انجام بدم,نمیشه گفت)
هر وقت من و مامانم همدیگرو میبینیم غش میکنیم از خنده
واسه خندوندن پدر هم برنامه دارم
البته همش به کارای من میخندن
مخصوصا پدرم -
انجام شد