-
Sobhan.1999 بابای یکی از دوستام توی آموزش و پرورش کار میکنه بهش میگم بپرسه
-
sheyda.fkh
فوق العادست
همچین تایپیکی کم نظیره -
@amirhossein-hf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh
فوق العادست
همچین تایپیکی کم نظیرهمــرســی
-
sheyda.fkh
وای اگه بشه ک عالیه بپرسه
فقط ببخشید کدوم استانید؟ -
Sobhan.1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh
وای اگه بشه ک عالیه بپرسه
فقط ببخشید کدوم استانید؟خراسان رضوی
-
sheyda.fkh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Sobhan.1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh
وای اگه بشه ک عالیه بپرسه
فقط ببخشید کدوم استانید؟خراسان رضوی
ممنون از لطفتون
-
sheyda.fkh
خواهشششش -
Sobhan.1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Sobhan.1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh
وای اگه بشه ک عالیه بپرسه
فقط ببخشید کدوم استانید؟خراسان رضوی
ممنون از لطفتون
خواهش میکنم سعمیو میکنم در کمترین زمان ممکن سوالتونو بپرسم ...
-
sheyda.fkh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Sobhan.1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Sobhan.1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sheyda.fkh
وای اگه بشه ک عالیه بپرسه
فقط ببخشید کدوم استانید؟خراسان رضوی
ممنون از لطفتون
خواهش میکنم سعمیو میکنم در کمترین زمان ممکن سوالتونو بپرسم ...
ممنون
منتظرم هر وقت شد -
کنار خیابون تو ماشین نشسته بودم یه پسر نوجوون اومد گفت حاجی پاسور دارم میخری؟ گفتم نه عمو جون من نماز اول وقتم ترک نمیشه بدو برو
️
️
با لبخند دست کرد تو اون جیبش؛ ازین دعاهای و ان یکاد پرسشده درآورد گفت: نامردی اگه نخری
کلاً دروغ نگید. با همین دروغهای کوچیک شروع میکنیم، یواش یواش قبح دروغگویی برامون شکسته میشه ...
-
Erfan...11 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
کنار خیابون تو ماشین نشسته بودم یه پسر نوجوون اومد گفت حاجی پاسور دارم میخری؟ گفتم نه عمو جون من نماز اول وقتم ترک نمیشه بدو برو
️
️
با لبخند دست کرد تو اون جیبش؛ ازین دعاهای و ان یکاد پرسشده درآورد گفت: نامردی اگه نخری
کلاً دروغ نگید. با همین دروغهای کوچیک شروع میکنیم، یواش یواش قبح دروغگویی برامون شکسته میشه ...
-
Sobhan.1999 خواهش میکنم
-
اوایل مقابل حرف و... میریزی بهم،شب فکر میکنی،نکنه بشه نکنه نشه،قوی بمونی دیگ عادی میشه،مثل درد ی تیغ ک دیگ تا ی جایی درد داره،استانه ک برسه دیگ لمس میشه،روحت تراشیده میشه قوی میشه...اما وقتی دیوانه وار بازم سالها ادامه داره ،دیگ شکننده میشی،اسیب می بینی،مثل تیغه شمشیری ک تا ی حایی اب گرم و سردش کنی محکم میشه،اما افراط ک کنی،با ی ضربه کوچیک دیگ فرو میریزه