انگيزه
-
%(#ff0055)[مثل] %(#ff00ee)[یونس] %(#00ccff)[نباش]
خدایا...
باز هم جریان آنطور که من خواستم پیش نرفت
باز هم شکست...
باز هم درب بسته...
باز هم موج منفی...
باز هم ....
بازهم من خواستم و تو نخواستی...
باز هم دل من رضا شد و رضای تو در آن نبود....
باز هم...
خدایا... حداقل چیزی بگو که جانم از این غم رها شود....
قرآنت را باز می کنم ... چه محکم پاسخم گفتی عزیز :
%(#5900ff)[فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ]
%(#5900ff)[وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَکْظُومٌ]
%(#ff0040)[سوره قلم - آیه 48 جزء 29]
پس در[ امتثال ]حکم پروردگارت شکیبایى ورز،
و مانند همدم ماهى[ یونس ]مباش ، آنگاه که اندوه زده ندا درداد.
%(#ffaa00)[از خود می پرسم]
مگر یونس چه کرد که من باید مثل یونس نباشم ؟....
شما میدانید داستان یونس را ؟
یونس را و آنگونه ای که نباید باشیم ....
-
- *این روزها کم کم داره صدای زمزمه هایی میاد / خدایا چی کار کنم / عقب افتادم . هنوز خوب شروع نکردم …آیا میتونم دو رقمی ، سه رقمی ، تک رقمی بشم ؟ تو رو خدا یکی به من جواب بده ؛ چه طوری میتونم عقب موندگی خودم رو جبران کنم ؟
ازت میخوام یکم به عقب تر فکر کنی / اگه فارغ التحصیل هستی ، یادت میاد از چند ماه مونده به کنکور پیش خودت گفتی که میذارم برای سال دیگه به قول معروف مشتی و درست و حسابی می خونم . پس کو ….؟ شا چطور / یادت میاد برای خودت رفتی چندتا کتاب تست خریدی و دنبال بهترین کلاس و مدرسه و استاد بودی… به غیر از صفحه اول بقیه اش رو خوندی ؟ الان فیکس با کلاس داری پیش میری و جا نموندی و کارت به کپی کردن جزوه از تخته نکشیده ؟ دفتر برنامه ریزیت کجاست ؟ اون اول تیری که قول دادی بخونی چی شد ؟ بذار یکم بیشتر برم به گذشته /// شما دوست عزیز یه سری به کتابخونه ات بزن … همون کتابهایی که برای کنکور دوسال پیش خریدی رو بیار بیرون … خودت و خدات … آکبند هست یا نه ؟ میگن انقدر بد بین نباش . چشم … میام این طرف بازار / شمایی که دست و پا شکسته خوندی و دو تا آزمون هم دادی … تو هم خودت و خدات … سر جلسه آزمون روز جمعه نگفتی برای آزمون بعدی میترکونم و فول میخونم … این آزمون هیچی ؟ گفتی یا نه ؟ ؟ چند روز اراده کردی که اون صبح دل انگیز از راه برسه و تو خودکار مثل ربات بری سراغ خوندنی که همیشه خیالش رو می کردی … چند تا شنبه گذشته … چندبار با خیال فردا شب سر رو بالش گذاشتی ولی فردا همه کار کردی به غیر از اونی که دیشب تو فکرش بودی …به نظرت از اول تابستون تا حالا تکراری نگذشت ؟ اگه جز اون زرنگ ها هم بودی خودت میدونی که هنوز بعضی از درس ها میترسی و درست و حساب به سراغشون نرفتی / نگاه کن … تو درسی که بهش علاقه کمتری داری چقدر پیشرفت کردی ؟ چند بار موقع خوندن به فکر سال دیگه و رتبه و نمره و رشته و دانشگاه و بقیه بچه ها و …. بودی و درس و کنار گذاشتی و رفتی تو خیال . چند بار شد که به همه برنامه هایی که اول صبح رو ریختی برسی و تغییرش ندی و از کمیت و کیفتش نزنی . یادت میاد چقدر کند کار میکردی و اتلاف وقت داشتی ؟ یه ناهار خوردن یک ساعت طول میکشید ؟ خوب یادمه که اگه صبحت رو از ساعت ۸ شروع نمی کردی اون روز برات یه روز بد تلقی میشد و روزی بود که نشد اون چیزی که تو ذهنت بود … فقط به خاطر ۲ ساعت خواب بیشتر … نگفتی یه اخبار ورزشی نگاه می کنم و میرم سراغ کتاب ولی نفهمیدی چی شد که یه سینمایی هم اومد بهش چسبید . ماه رمضون هم که نگو …. سحری خوردن از هزار تا قرص خواب آور بدتره و کی میتونست بعد از سحری مطالعه کنه . بیا با هم چرتگه بندازیم … برو ماشین حسابت رو بیار تا ببینیم چقدر عقب افتادیم … به عبارتی هفتاد و چند روز و …. چند ساعت میشد ازش مطالعه استخراج کرد ؟ چند تا کتاب رو میشد بست و تموم کرد . الان چقدر با هدفت فاصله داری ؟ میدونم که تا حالا خیلی با خودت خلوت کردی و رو کاغذ سفید و درون دلت با خودت عهد و پیمان بستی که تغییر کنی و این حرفهایی که زدم یه خرده بیشتر و کمتر همه حرفها و حال و روز این روزهای اکثر شماست .
تو هم مثل من عقب موندی…؟
بچه های عزیز / الان وقتش هست . هر کسی که تا حالا و به هر نحوی از ترن کنکور جا مونده … این ایستگاه برای سوار شدن عالیه . باور کن که الان و نه هیچ وقت دیگه ای … حتی اگه این مطلب رو چند روزی بعد از تاریخ انتشارش داری میخونی … باور کن که برای رتبه ۳ ، ۲ و حتی تک رقمی شدن هنو هم دیر نشده … یه شرط داره … شرطش اینه که تو بخوای تغییر کنی / تغییر اسمش برات آشناست و تا حالا هزار بار خواستی اما نشده … ولی اینبار فرق داره …. ازتون میخوام که هر کجا که هستید به این خیل جمعیت متصل بشید و همه با هم انرژی ها تون رو برای تغییر رو هدفی مشترک متمرکز کنید . یه تغییر اساسی و برای تغییر یک نتیجه کلی باید روی جز به جز زندگی تمرکز کنی و سعی کنی که همه چیز رو فقط و فقط در جهت هدفت قرار بدی و نه چیز دیگه ای … غرق در هدفت شو … باور کن که چیزی تغییر نکرده و عوض نشده … تو همون آدمی با همون افکار بزرگ و اهداف عالی … چرا که نتونی به اونا برسی … قبول دارم الان کمی سستی کردی و عقب افتادی … ولی کی گفته که دیگه همه چیز تمومه …. اگه تو آدم دیگه ای باشی و بتونی که از همه نیروهای ماورایی جهان خلقت استفاده کنی میتونی همه چیز رو عوض کنی یادت ، تک تک شما عزیزان همون کسانی بودین که موقعی که دبیر تو مدرسه می خواست ازتون امتحان بگیره جفت دستاتون رو میذاشتین رو گوشتون و با کسی کاری نداشتی و تو اون چند دقیقه معرکه مطالعه میکردی و یکدفعه تو ۱۵ دقیقه یک درس رو کامل با جزئیات تموم می کردی … یادت میاد تو اون یه ربع زنگ تفریح تا نیم ساعت ، چهل دقیقه راه مدرسه چقدر دقیق و با سرعت خودت رو برای امتحان آماده می کردی و اتفاقا نتیجه هم می گرفتی ، با شرایط کاری داشتی .. میگفتی الان چه جوری بخونم و کی استراحت کنم و تمرکز ندارم و شلوغه و محیط خوب نیست و منبع مطالعاتیم فلان نیست و ؟ ! … یه لحظه چشمات رو ببند … فقط فکر کن که همین الان نه کاری داری با روز هفته و نه تاریخ و نه ساعت و نه ….. فقط تو ذهنت ببین که داری میری به سراغ مطالعه … ببین داری چی کار می کنی .. تست میزنی … می خونی … ؟ از کدوم کتاب و درس … الان ساعت چند شده …؟ خسته ای یا هنوز داری ادامه میدی … آفرین … قدم به قدم داری به هدفت نزدیک میشی یا نه ؟ عالیه … همینه //// ما تو خونه یه بچه کوچیک داریم … یه گیم براش خریدم و تو اون یه بازی داره که میدونم الان بگم همطون اونو دیدین … یه سری اشکال هندسی نامتقارن از بالای صفحه میان پایین و باید با چرخاندن اونا رو طوری قرار داد تا فضای خالی کمتری بینشون ایجاد بشه و اگه در امتداد یک خط راست قرار بگیرن به عنوان امتیاز اون ردیف پاک میشه و اگر بی دقت باشی … اشکال روی هم تل انبار میشن و میرن تا بالا صفحه و شما می بازید …. همین بازی اینجا هم مصداقش دیده میشه …. اگه کاری نکنی و دست رو دست بذاری … کم کم زمانت میره بالا و بالای صفحه و سوختن میرسی ولی حالا که فقط چند ردیف اول رو خراب کردی … میتونی با ساختن عاقلانه بقیه کم کم عقب افتادگیت رو جبران کنی و برسی به وقتی که اصلا انگار عقب موندگی نیست … فقط خوب گوش کن … یکم عجیب و غریب هست ولی اگه میخوای بسم الله …. ما اینجا میخوایم یه کار ویژه بکنیم … برای چند روز یه جور دیگه زندگی کن ….درس بخون … نه بگو از چی و نه من میگم … متنوع بخون … از هر درسی که دوست داری … فقط تک درس نخون … چند تا درس انتخاب کن …. فکر کن اومدی تو یه غار … و از همه دنیا فارغ شدی … کاری به چیزی نداشته باش … نه بازی و نه شیطنت نه تلفن و نه رمان و اینترنت گردی و خیابون گردی … میخوایم با هم بریم به یه مراسم ویژه . اسمش هست احیای درون خفته …. حالا در اون پروسه تا میتونی درس بخون … چند ساعت نگو … گفتم تا میتونی … خوابت میاد برو بیرون قدم بزن … آب سرد بزن به صورتت … پاهات رو بکن تو لگن آب یخ و هر راه دیگه ای که بلدی برای بیدار موندن …. گرسنه که میشی نپر به سمت یخچال … بذار گرسنه بمونی … از ۲۴ ساعت ۲۵ ساعت درس بخون … الان چیزی سوال نکن … گفتم فقط بخون … تست بزن … تمرین کن … از دروس متنوع … بدون برنامه ؟؟؟؟ آره بدون برنامه … تست آموزشی و سنجشی و زمان دار و خلاصه نویسی و …. نداریم …. منبع خوندن مهم نیست /// اصلا و ابدا به چیزی فکر نکن …. شب میشه بشه … همه خوابن … باشه … یه گوشه ای از اتاق …یه نور گوشیت که هست دیگه انشاا…. . بازهم داری سوال میکنی احساس می کنم ! نه مطالبق بودجه بندی آزمونت هم نخون … پیرو هیچ قاعده ای نباش … ولی اونایی که میخونی … با تراکم و فشار زیاد بخون … نذار حواست به چیزی پرت بشه … به خودت بگو سه روز فقط و فقط کارم همینه و با چیزی و کسی کاری ندارم …. باید بتونی یه فصل رو ۵ ساعته جمع کنی … مثل شبهای امتحانی که اساسی جا مونده بودی … یادت میاد ۱۰۰ صفحه جزوه رو ۴ ساعت میخوندی … همون جوری ….بذار چشمات خسته بشه / دستت و پاهات و کمرت خستگی رو احساس کنه / خواب رو به کارهات ارجحیت نده … تنها موقعی بخواب که جسمت داره رو کتاب ها می افته / از همین الان ذهنت رو برای این کار آماده کن . در حین کار به خصوص در آخرای شب چند تا نفس عمیق بکش و به خودت رجوع کن … آیا امروز تلاشت جز بهترین ها بوده یا نه ؟ به خودت بگو کی این موقع شب بیداره و داره درس میخونه …. باور کن که فقط خودت و معدود ستاره های آسمون بالای سرت . بذار نفس هات به شماره بیفته … بذار خاک روی کتاب های اتاق زدوده بشه … کم کم احساس کن که این آدم تو هستی و نه قبلی و در آخر شب با افتخار یه ساعت مطالعه باور نکردنی رو تو دفتر ذهنت ثبت کن و از خدا بخواه که راه استفاده از توانایی هات رو بهت یاد بده . پس تو توانایی حرکات جهشی رو داری …. تو میتونی کاری کنی که از اول تابستون داشتی به خاطرش دس دس می کردی و از زیرش فرار می کردی رو انجام بدی . تو دنیا سیگنالها و علائمی وجود دارن که میگه بیا … شروع کن … تو میتونی و علائمی بسیاری هم برای خرده گیری و برجسته کردن نقاط ضعف که نه نمیشه و …. این ما هستیم که انتخاب می کنیم با کدوم یک از اونا پیش بریم و پلان و برنامه ذهنی خودمون رو بر کدوم اساس بچینیم . طوفانی شروع کن و ایمان بیار که این تو هستی که این کار خارق العاده رو انجام دادی …. بعد کم کم به سمت دروسی برو که در اونا از نظر پایه یا مهارت قبلی پیشینه خوبی داری … متوسطهای خودت رو تا به حد عالی برسون … بعد بهش نگاه کن … آره این کار خودت بود … بذار تو یه آزمون چشمت درصد بالای ۸۵ و رتبه زیر ۵۰۰ ببینه تا کم کم یخ های درونت باز بشه و به عینه ببینی که تونستی خیلی ها رو کنار بزنی ….از پیله خودت بیا بیرون … دنیا و موفقیت حق توست . اونوقت پیش خودت راضی باش به اینکه دیر شروع کردی و افسوس اونو نخور … چون همین دیر شروع کردن و عقب افتادن باعث شد که مثل یه کش با سرعت تر و پر شتاب تر به سمت جلو حرکت کنی و این با ارزش هست / پیش خودت بگو … خدا رو شکر که عقب افتادم تا الان میتونم انقدر گام های بلندی بردارم و انقدر معرکه در مسیر هرفم پیش بم که فکر کنم دیگه هیچ مانعی نیست که بتونه منو از این حرکت فوق العاده باز داره . چند روز به چیزی فکر نکن و هر چی مه تو ذهنت هست رو با عمل نشون بده …بعد تکنیک برنامه ریزی مثل فرمان ماشین میاد و خودش رو نشون میده و به کار تو جهت میده . پس بدون که فرمان و ترمز ای بی اس و کیسه هوا و بهترین امکانات و تجهیزات و سخت افزار تا قبل از راه افتادن ماشین به درد نمیخوره . پس بندهایی که دست و پای خودت بستی و گره زدی رو راحت باز کن ؛ خودت رو راه بنداز و این مدت باقی مونده تا پایان رو اونجوری که فکر میکنی شایسته توست تلاش کن .*
-
یا از خواسته ها و هدف هات جذر بگیر ...
یا تلاشت رو دو برابر کن...
فقط وقتی همون عدد زیر رادیکال از زیرش بیرون میاد که به توان فورجه رسیده باشه!! -
ویدیو انگیزشی
هر روز صبح نگا کنید خوابم از کله تون میپره
فول انگیزشی -
غر زدن یک بازی روانی برای خالی کردن انرژی منفی روی فرد دیگر است! پس به جای غر زدن دنبال پیدا کردن راه حل باشید.
در زندگی با افرادی مواجه میشوی که هیچ تلاشی نمیکنند، اما مدام در حال غر زدناند.
شاکیاند.
از افرادی که کلام آنها فقط بوی ناامیدی و یأس میدهد دور بمان.
یک سوال مهم:
اگر واقعا از وضعیت فعلی خود ناراضی هستی، پس چرا "هیچ" تلاشی برای تغییر آن نمیکنی؟بیا با خودت صادق باش.
شکایت از وضعیت زندگی یعنی شکرگزاری چندانی نسبت به داشتههایت نداری.
من فردی را میشناسم که حاضر است در مقابل مبلغ قابل توجهی نابیناییاش رو با بینایی تو معاوضه کنه!اگر مخالف این معامله هستی یعنی هنوز با چشمهایت کار داری.
پس سعی کن آدم فعال و مثبتی باشی.
"باور کنید برای هر مشکلی راهحلی وجود دارد. راهحلی که هنوز به فکر ما نرسیده...ویلیام_بتیت
@دانش-آموزان-آلاء -
ﺳﺮﻋﺖ ﺁﻫﻮ 90 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐه سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ
ﭼﻄﻮﺭ ﺁﻫﻮ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ شیر میشود؟"ﺗﺮﺱ" ﺁﻫﻮ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ سنجیدن فاصله خود با شیر مدام به "پشت ﺳﺮ" ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ...
ﻭ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ همین سرعتش بسیار کم میشود...
تا جایی که شیر میتواند به او برسد !
یعنی
ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ ﺷﯿﺮ ﻧﻤﯽشود !ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ شیر به نیرویش ایمان دارد؛ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ ﺷﯿﺮ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ !
ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ...
ﺍﮔﺮ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ایمان نداشته باشیم
و
در طول زندگی ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻧﮕﺎﻩ کنیم
و
به مرور خاطرات ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ...
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﻋﻘﺐ میمانیم...
ﻭ
ﻫﻢ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ...! -
واگويه چیست؟!
ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ " ﻭﺍﮔﻮیه" ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ.
ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺍﺕ عمیقی ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺩ ﮔﻮینده ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ MIT آمریکا مطاﻟﻌﺎﺗﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺁﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ، ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻓﻘﻂ یک ﺑﺎﺭ ﺑﮕﻮیید :" ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍنم ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻡ " ﺑﺎید یک ﻧﻔﺮ ﺩیگر ﻫﻔﺪﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮیدﮐﻪ" ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍنید ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩهید "
ﺗﺎ ﺍﺛﺮ ﻫﻤﺎﻥ یک ﺩﻓﻌﻪ ﺭﺍ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﺪ !"ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎشید."
نتیجه: ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻔﻮﺫ ﮐﻼﻡ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻫﻔﺪﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻼﻡ ﺩیگرﺍﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻗویترﺍﺳﺖ!!
یادته میگفتم با خودت خوب حرف بزن
یادته میگفتم........ -
من فاطمه ام یه روزی با ی فاطمه ی دیگه دوست شدم خیییلی دوست خوبی برام بود اون روز تراز کانونم 5800 بود ادامه دادیم با فاطمه تا اینکه من از دی نتم
تموم شد واز دنیای مجازی رفتم .همینجوری میخوندم تا اینکه بهمن حال خواهرم بد شد واسفند عمرشو داد به شما من تو این دو ماه هیچی نخوندم صفر صفر...از بعد
از عید باشرایطی داغون دوباره شروع کردم ولی عشق خدا وهدفم تو دلم جوونه میزد ...بارها اشک ریختم خسته شدم بریدم ولی بازم ادامه دادم سه ماه مونده
بود به کنکور همه ی عزممو جزم کردم روزی 18 ساعت میخوندم به خستگیام توجهی نکردم همه ی وجودم هدفم بود تااینکه روزی که نتیجه کنکورم اومد ومن شده
بودم 32 .وقتی اشک مادرمو دیدم وقتی اشک پدرمو دیدم وقتی خودم از ذوق صدمتر ازرو زمین پریدم همه ی خستگیام رفت.رفقا بخدا میشه با سه ماه حتی
دورقمی آورد الان خیلی ازدانشجوهای کلاسمون هم میگن ما سه ماه آخر کمر همت بستیم وبکوب خوندیم هم اتاقی من دندون دانشگاه تهران میخونه میگه
فاطمه دلم میخواد به همه کنکوریا بگم سه ماه به کوب خوندن واقعا کافیه!!
دوستای خوب من همه ی وجودتونو بذارین این سه ماه پای هدفتون طوری که یه ثانیه هم حس نکنین خسته این.بذارین همه ی این خستگی ها با نتیجه کنکور
یادتون بره بذارین این لذتو که با افتخار جلوی دانشکده مورد علاقتون وایستادین ومیگین تونستم آره تونستم حس کنین.من ازمنطقه محرومم یه روستای کوچیک
ولی تونستم رفیق من تو هم میتونی رفیق صبر داشته باش تا اینجا اومدی این سه ماهو هم با تموم قدرت پیش برو باتموم وجودت به خدا اعتماد داشته باش با
تموم وجودت تلاش کن با تک تک سلولات تلاش کن رفیق من
اوایل حس میکردم فقط من سه ماه آخر خوندم ولی الان خیلیا رو میتونم براتون مثال بزنم از همکلاسیام که فقط سه ماه رو بکوب خوندن وپزشکی دانشگاه تهران
قبول شدن تو هم میتونی اول باور کن که با سه ماه میتونی بعدم شروع کن باتموم وجودت خوندن!!
رفیق وقتی هرچی داری رو بذاری پای هدفت مطمئن باش که میتونی به هدفت برسی !!!برای تک تکتون دعا میکنم
فاطمه.دانشجوی ترم 2پزشکی
اینم ی چندتا سوال و جواب از خانم دکتر ک مطمئنم جواب خیلیا هس
اگه میتونید توضیح بدید 3 ماه اخر دقیقا چیکارایی کردین و از چه منابعی استفاده کردین و کلا تجربیاتتون؟!!
من از بعد ار عید شروع کردم به خوندن روزی 18 ساعت هم میخوندم از 4صبح تا 12.5 شب.اول نشستم همه ی مبحثای رو نوشتم واولیت بندی کردم با
aوbوc.زیستمو اینجوری خوندم (روز اول فصل اول رو خوندم روز دوم فصل اول وفصل دوم رو میخوندم روز سوم فصل دوم وسوم رو میخوندم همینجوری تا آخر ولی
روز دوم که فصل اول ودوم رو خوندم تستای فصل اول رو هم زدم روز سوم که فصل دوم سوم رو خوندم تستای فصل دوم رو زدم همینجوری تا آخر تا پایه ام تموم
شد...انگار دودور خوندن با یه دور تست رو خوندم بعدم رفتم سراغ پیش دو اینجا فصل فصل خوندم مسلط شدم برای اینکه قاطی نکنم سه فصل آخرو وقتی مثلا
کاهوی دریای میخوندم یه برگه کنارم بود وهرچی به نظرم مهم میومد رو تو برگه مینوشتم بعد نکات این برگه هارو باهم مقایسه میکردم به نظرم خیلی کمکم کرد
بعدم یک هفته وقت گذاشتم رو زنتیک جمعیت وفصل اول پیش )وقتی تموم شد وخیالم راحت شد دوباره شروع کردم روزی سه فصل مرور میکردم)برا زیست
نشرالگو کار کردم..
برای ریاضی فیزیک هم یه مبحثایی رو قبلش نیمه نیمه کار کرده بودم یه قسمتایی رو هم اصن کار نکرده بودم اونایی که نیمه کار کرده بودم رو گذاشتم bانایی که
اصن کار نکرده بودم رو گذاشتم c.اینجوری میخوندم که یه روز یه مبحث bازریاضی با یک مبحثcاز فیزیک روز بعد برعکس!بعضی مبحثا یه هفته طول میکشید ولی مثلا
دنباله مثلثات مجانب حد رو یه روزه که 4 ساعت میخوندم تموم میکردم .برای ریاضی کتاب قطور تختیه سیاه رو خوندم زیاد بود ولی خیلی کتابش خوب بود!!برای
فیزیک هم گاج نقره ای کار کردم البته همه ی تستاشو نرسیدم بخونم.برای شیمی هم اول دومو خوندم بعدم پیش یک هرشب 7 تا تست مسئله شیمی میزدم تا
خود شب کنکور.برای شیمی تک تک تستای مبتکران رو تحلیل میکردم اوایل خیلی طول میکشید دی وی دی های آفبا رو هم برای شیمی داشتم خیلی کمکم کرد
من شیمی 75 زدم. برای دینی هم چون قبلا یه دور خونده بودم هرروز یه درس رو دوره میکردم وتستاشو روز بعد میزدم .برای زیان هم از درس آخر پیش شروع
کردم واومدم جلو اوایل یک شب ردینگ میخوندم یک شب کلوز از روی کتاب ونترسیم از متن کیاسالار ولی آخرا هر دورو هرشب میخوندم چون سرعتم رفته بود بالا..
ادبیات هم از اردیبهشت هرروز 5 شخصیت از تاریخ ادبیات میخوندم تا خود کنکور.از کتاب املا ولغت هامون سبطی هم واقعا استفاده کردیم خیلی کتابش عالیه املا
ولغت رو از روی اون میخوندم حجمش خیلی کمه.زبان فارسی هم تکواژ وشمارش رو گذاشتم کنار بقیه مبحثارو کار کردم تا آخر اردیبهشت هفته ای یه مبحث جمعه
ها میخوندم از کتاب 5 مبحث.آرایه وقرابت هم فقط خرداد ماه یه روز درمیون نیم ساعت کار کردم .عربی فروردین فقط ترجمه خوندم از اردیبهشت دی وی دی گاج
آقای ماهینی رو برای قواعد دیدم دو درس میخوندم قواعد بعدش روز بعد 50 تا تست ازاون دو درس میزدم تا آخر رادیبهشت تموم شد از نشرالگو تست عربی زدم
حجمش خیلی زیاده ولی من فقط تستای 50 تاییشو زدم.خرداد که کنکور عمومی رو حل میکردم اینابرام دوره شد چندبار!!
کلا کیفیت مطالعتم 100 بود تمرکزم خیلی زیاد بود صدبار به خودم میگفتم فقط همین یه بار این مبحثو میخام بخونم واسه همین اون یه بار همه ی تلاشم این بود که
واقعا همشو بگیرم
امیدوارمم براتون مفید باشه
موفق باشید
کیفیت مطالعتم 100 بود تمرکزم خیلی زیاد بود صدبار به خودم میگفتم فقط همین یه بار این مبحثو میخام بخونم واسه همین اون یه بار همه ی تلاشم این بود که واقعا همشو بگیرم" این این این ، همش همینه ... رمز موفقیتبینه دوستات بودن کسایی ک تو سه ماه از صفر شروع کردن و ب اینجا رسیدن؟
راستش از صفر تو کلاس ما واقعا نمیدونم هست یانه ولی آرزو رو میشناسم که داروی دانشگامون میخونه ودوستشم که 200 شد وپزشکی نیم سال دوم بهشتیمیخونه رو میدونم که ترازشون 4500 بوده ولی با سه ماه خوندن داروی دانشگاه تهران قبول شده.
بچه ها روزی که شروع کردم به این فکر نکردم که سه ماه وقت دارم به این فکر نکردم که حجم نخونده هام خیلی زیاده فقط به این فکر کردم که من راه وچاره ای جز
اینکه به هدفم برسم ندارم هیچی رو نمیدیدم جز هدفم.دوتا صحنه رو همیشه جلوی چشمام روزی که نتیجه ام میاد روزی که جلوی در ورودی دانشگام ..ما فقط دوتا
فرزند بودیم خواهرم که از من بزرگ تربود ومن .با خواهرم خیلی صمیمی بودم روزی که رفت تا یک هفته نمیتونستم حرف بزنم لال شده بودم همه میگفتن فاطمه
بدون ساجده نابود میشه میدونین بچه ها خیلی شبا اشک ریختم ولی ادامه دادم خیلیا بهم گفتن نمیتونی ولی ادامه دادم .منتظر نبودم کسی بهم بگه میتونی منتظر
نبودم کسی از آرزوهام واسم بگه فقط میخوندم ساعتها پشت سر هم همون اول که به خدا توکل کردم وشروع کردم با خودم عهد بستم همه ی توانمو بذارم
وگذاشتم .روزی که نتیجه ام اومد پدرم کارناممو بهمه نشون میداد میگفت ببین دخترم دورقمی شده ببین فاطمه من پزشک میشه .بچه ها بخدا لذتی دداره اشک
شوق خانواده وخودت که هیچ لذتی جاشو نمگیره ولی بها داره این سه ماه باید بهاشو بپردازی!!ا
آره بچه ها با همه وجودتون این سه ماه رو بخونین.وقتی هدفی داشته باشی باور کن هیچی نمیتونه مانعت بشه بلکه همچی دست به دست هم میده تا تو به
هدفت برسی خدا خودش گفته لایکلف نفسا الا وسعها ما هیچکدوم ازبنده هامونو بیشترازتوانشون تکلیف نمیکنیم پس نا امید نباش ببین خدا داره تورو میبینه که
داری تلاش میکنه تو تک تک ثانیه هات هست میخواد بهت بگه بنده من ادامه بده تو میتونی به آرزوهات برسی.بچه ها کنکور اول راهه این سه ماه سختی کشیدن
باعث میشه وقتی مجبورباشی دوشب واسه امتحان آناتومی بیدارباشی دیگه سختت نیس وتو محکم محکمی!!باید همه ی تلاشتو بکنی خدا اولت میکنه باور کن
ببین امسال رتبه 15منطقه 3 دانشگاه تهران قبول نشد ولی منکه 32بودم قبول شدم .میخام بهت بگم تو همه ی تلاشتو بکن خدا اولت میکنه خدا حواسش به همچی
هست!!براتون دعا میکنم دوستای گلم
-
@javadm328 در انگيزه گفته است:
من فاطمه ام یه روزی با ی فاطمه ی دیگه دوست شدم خیییلی دوست خوبی برام بود اون روز تراز کانونم 5800 بود ادامه دادیم با فاطمه تا اینکه من از دی نتم
تموم شد واز دنیای مجازی رفتم .همینجوری میخوندم تا اینکه بهمن حال خواهرم بد شد واسفند عمرشو داد به شما من تو این دو ماه هیچی نخوندم صفر صفر...از بعد
از عید باشرایطی داغون دوباره شروع کردم ولی عشق خدا وهدفم تو دلم جوونه میزد ...بارها اشک ریختم خسته شدم بریدم ولی بازم ادامه دادم سه ماه مونده
بود به کنکور همه ی عزممو جزم کردم روزی 18 ساعت میخوندم به خستگیام توجهی نکردم همه ی وجودم هدفم بود تااینکه روزی که نتیجه کنکورم اومد ومن شده
بودم 32 .وقتی اشک مادرمو دیدم وقتی اشک پدرمو دیدم وقتی خودم از ذوق صدمتر ازرو زمین پریدم همه ی خستگیام رفت.رفقا بخدا میشه با سه ماه حتی
دورقمی آورد الان خیلی ازدانشجوهای کلاسمون هم میگن ما سه ماه آخر کمر همت بستیم وبکوب خوندیم هم اتاقی من دندون دانشگاه تهران میخونه میگه
فاطمه دلم میخواد به همه کنکوریا بگم سه ماه به کوب خوندن واقعا کافیه!!
دوستای خوب من همه ی وجودتونو بذارین این سه ماه پای هدفتون طوری که یه ثانیه هم حس نکنین خسته این.بذارین همه ی این خستگی ها با نتیجه کنکور
یادتون بره بذارین این لذتو که با افتخار جلوی دانشکده مورد علاقتون وایستادین ومیگین تونستم آره تونستم حس کنین.من ازمنطقه محرومم یه روستای کوچیک
ولی تونستم رفیق من تو هم میتونی رفیق صبر داشته باش تا اینجا اومدی این سه ماهو هم با تموم قدرت پیش برو باتموم وجودت به خدا اعتماد داشته باش با
تموم وجودت تلاش کن با تک تک سلولات تلاش کن رفیق من
اوایل حس میکردم فقط من سه ماه آخر خوندم ولی الان خیلیا رو میتونم براتون مثال بزنم از همکلاسیام که فقط سه ماه رو بکوب خوندن وپزشکی دانشگاه تهران
قبول شدن تو هم میتونی اول باور کن که با سه ماه میتونی بعدم شروع کن باتموم وجودت خوندن!!
رفیق وقتی هرچی داری رو بذاری پای هدفت مطمئن باش که میتونی به هدفت برسی !!!برای تک تکتون دعا میکنم
فاطمه.دانشجوی ترم 2پزشکی
اینم ی چندتا سوال و جواب از خانم دکتر ک مطمئنم جواب خیلیا هس
اگه میتونید توضیح بدید 3 ماه اخر دقیقا چیکارایی کردین و از چه منابعی استفاده کردین و کلا تجربیاتتون؟!!
من از بعد ار عید شروع کردم به خوندن روزی 18 ساعت هم میخوندم از 4صبح تا 12.5 شب.اول نشستم همه ی مبحثای رو نوشتم واولیت بندی کردم با
aوbوc.زیستمو اینجوری خوندم (روز اول فصل اول رو خوندم روز دوم فصل اول وفصل دوم رو میخوندم روز سوم فصل دوم وسوم رو میخوندم همینجوری تا آخر ولی
روز دوم که فصل اول ودوم رو خوندم تستای فصل اول رو هم زدم روز سوم که فصل دوم سوم رو خوندم تستای فصل دوم رو زدم همینجوری تا آخر تا پایه ام تموم
شد...انگار دودور خوندن با یه دور تست رو خوندم بعدم رفتم سراغ پیش دو اینجا فصل فصل خوندم مسلط شدم برای اینکه قاطی نکنم سه فصل آخرو وقتی مثلا
کاهوی دریای میخوندم یه برگه کنارم بود وهرچی به نظرم مهم میومد رو تو برگه مینوشتم بعد نکات این برگه هارو باهم مقایسه میکردم به نظرم خیلی کمکم کرد
بعدم یک هفته وقت گذاشتم رو زنتیک جمعیت وفصل اول پیش )وقتی تموم شد وخیالم راحت شد دوباره شروع کردم روزی سه فصل مرور میکردم)برا زیست
نشرالگو کار کردم..
برای ریاضی فیزیک هم یه مبحثایی رو قبلش نیمه نیمه کار کرده بودم یه قسمتایی رو هم اصن کار نکرده بودم اونایی که نیمه کار کرده بودم رو گذاشتم bانایی که
اصن کار نکرده بودم رو گذاشتم c.اینجوری میخوندم که یه روز یه مبحث bازریاضی با یک مبحثcاز فیزیک روز بعد برعکس!بعضی مبحثا یه هفته طول میکشید ولی مثلا
دنباله مثلثات مجانب حد رو یه روزه که 4 ساعت میخوندم تموم میکردم .برای ریاضی کتاب قطور تختیه سیاه رو خوندم زیاد بود ولی خیلی کتابش خوب بود!!برای
فیزیک هم گاج نقره ای کار کردم البته همه ی تستاشو نرسیدم بخونم.برای شیمی هم اول دومو خوندم بعدم پیش یک هرشب 7 تا تست مسئله شیمی میزدم تا
خود شب کنکور.برای شیمی تک تک تستای مبتکران رو تحلیل میکردم اوایل خیلی طول میکشید دی وی دی های آفبا رو هم برای شیمی داشتم خیلی کمکم کرد
من شیمی 75 زدم. برای دینی هم چون قبلا یه دور خونده بودم هرروز یه درس رو دوره میکردم وتستاشو روز بعد میزدم .برای زیان هم از درس آخر پیش شروع
کردم واومدم جلو اوایل یک شب ردینگ میخوندم یک شب کلوز از روی کتاب ونترسیم از متن کیاسالار ولی آخرا هر دورو هرشب میخوندم چون سرعتم رفته بود بالا..
ادبیات هم از اردیبهشت هرروز 5 شخصیت از تاریخ ادبیات میخوندم تا خود کنکور.از کتاب املا ولغت هامون سبطی هم واقعا استفاده کردیم خیلی کتابش عالیه املا
ولغت رو از روی اون میخوندم حجمش خیلی کمه.زبان فارسی هم تکواژ وشمارش رو گذاشتم کنار بقیه مبحثارو کار کردم تا آخر اردیبهشت هفته ای یه مبحث جمعه
ها میخوندم از کتاب 5 مبحث.آرایه وقرابت هم فقط خرداد ماه یه روز درمیون نیم ساعت کار کردم .عربی فروردین فقط ترجمه خوندم از اردیبهشت دی وی دی گاج
آقای ماهینی رو برای قواعد دیدم دو درس میخوندم قواعد بعدش روز بعد 50 تا تست ازاون دو درس میزدم تا آخر رادیبهشت تموم شد از نشرالگو تست عربی زدم
حجمش خیلی زیاده ولی من فقط تستای 50 تاییشو زدم.خرداد که کنکور عمومی رو حل میکردم اینابرام دوره شد چندبار!!
کلا کیفیت مطالعتم 100 بود تمرکزم خیلی زیاد بود صدبار به خودم میگفتم فقط همین یه بار این مبحثو میخام بخونم واسه همین اون یه بار همه ی تلاشم این بود که
واقعا همشو بگیرم
امیدوارمم براتون مفید باشه
موفق باشید
کیفیت مطالعتم 100 بود تمرکزم خیلی زیاد بود صدبار به خودم میگفتم فقط همین یه بار این مبحثو میخام بخونم واسه همین اون یه بار همه ی تلاشم این بود که واقعا همشو بگیرم" این این این ، همش همینه ... رمز موفقیتبینه دوستات بودن کسایی ک تو سه ماه از صفر شروع کردن و ب اینجا رسیدن؟
راستش از صفر تو کلاس ما واقعا نمیدونم هست یانه ولی آرزو رو میشناسم که داروی دانشگامون میخونه ودوستشم که 200 شد وپزشکی نیم سال دوم بهشتیمیخونه رو میدونم که ترازشون 4500 بوده ولی با سه ماه خوندن داروی دانشگاه تهران قبول شده.
بچه ها روزی که شروع کردم به این فکر نکردم که سه ماه وقت دارم به این فکر نکردم که حجم نخونده هام خیلی زیاده فقط به این فکر کردم که من راه وچاره ای جز
اینکه به هدفم برسم ندارم هیچی رو نمیدیدم جز هدفم.دوتا صحنه رو همیشه جلوی چشمام روزی که نتیجه ام میاد روزی که جلوی در ورودی دانشگام ..ما فقط دوتا
فرزند بودیم خواهرم که از من بزرگ تربود ومن .با خواهرم خیلی صمیمی بودم روزی که رفت تا یک هفته نمیتونستم حرف بزنم لال شده بودم همه میگفتن فاطمه
بدون ساجده نابود میشه میدونین بچه ها خیلی شبا اشک ریختم ولی ادامه دادم خیلیا بهم گفتن نمیتونی ولی ادامه دادم .منتظر نبودم کسی بهم بگه میتونی منتظر
نبودم کسی از آرزوهام واسم بگه فقط میخوندم ساعتها پشت سر هم همون اول که به خدا توکل کردم وشروع کردم با خودم عهد بستم همه ی توانمو بذارم
وگذاشتم .روزی که نتیجه ام اومد پدرم کارناممو بهمه نشون میداد میگفت ببین دخترم دورقمی شده ببین فاطمه من پزشک میشه .بچه ها بخدا لذتی دداره اشک
شوق خانواده وخودت که هیچ لذتی جاشو نمگیره ولی بها داره این سه ماه باید بهاشو بپردازی!!ا
آره بچه ها با همه وجودتون این سه ماه رو بخونین.وقتی هدفی داشته باشی باور کن هیچی نمیتونه مانعت بشه بلکه همچی دست به دست هم میده تا تو به
هدفت برسی خدا خودش گفته لایکلف نفسا الا وسعها ما هیچکدوم ازبنده هامونو بیشترازتوانشون تکلیف نمیکنیم پس نا امید نباش ببین خدا داره تورو میبینه که
داری تلاش میکنه تو تک تک ثانیه هات هست میخواد بهت بگه بنده من ادامه بده تو میتونی به آرزوهات برسی.بچه ها کنکور اول راهه این سه ماه سختی کشیدن
باعث میشه وقتی مجبورباشی دوشب واسه امتحان آناتومی بیدارباشی دیگه سختت نیس وتو محکم محکمی!!باید همه ی تلاشتو بکنی خدا اولت میکنه باور کن
ببین امسال رتبه 15منطقه 3 دانشگاه تهران قبول نشد ولی منکه 32بودم قبول شدم .میخام بهت بگم تو همه ی تلاشتو بکن خدا اولت میکنه خدا حواسش به همچی
هست!!براتون دعا میکنم دوستای گلم
...........................................فوق العاده بود !!!