-
داداشم وقتی شد 11سالش
فهمیدیم مشکل قلبی دارع
آنژیو و عمل
وتهش زمزمه پیوند
میدونی ابوالفضل من الان 14سالشه
اما درکش ازمن 20ساله خیلی بیشتر هس
شاید این درد و بدبختی هاس ک آدم رو پخته تر میکنن
یادمه ی روز دیدم وضعیت گوشیش:
خدایا کاش میدونستی واسه این همه درد سنی ندارم
چقدر گریه کردم اون روز...
من عاشف پزشکی هسم
تو عاشق پزشکی
اون یکی مهندسی
ابوالفضل عاشق اینه مربی بشه
و روزی بهش گفتن ک هیچ وقت ب آرزوش نمیرسه
کاش میتونسم مث داداشم سخت باشم
اما تودلی خیلی داغون وخستم
تودلی آرزو ی خواب دارم مسخرس ن
تودلی امروز هرساعتش اندازه ده سال گذشت
تودلی ... -
کاش مث اون شب دوباره جمع شیم یکم بخندیدیم
-
MaryaM._.sh سلام
ممنون
توخوبی؟
:))
بهترشدی؟؟ -
-
شماها هم مث منید؟
اخ ک وجود مامانم چقدر بهم ارامش میده
دستاش
گریه هام کنارش وگوش دادن
از بچگی درد ک.میومد سراغم حتی تومدرسه بودم
بهونه میگرفتم زنگ ب مامانم بزنید
میومد و میاوردم خونه ومن فقط میگفتم کنارم باش
ن دارو میخوام ن چیزی فقط خودت
چقدر بودنش دلم رو گرم میکنه -
MaryaM._.sh خخخخ
بهونه و غر ک آوره..کارماس..
شکرخداکه بهتری..شکرکه جنگجویی.. :)))
غرووللش..
مرسی ب خوبی شما..
رفقا ک خوب باشن ماعم خوبیم -
MaryaM._.sh خواهش دوست عزیز
-
MaryaM._.sh آره..
زندگی من..مامانمه..
-
MaryaM._.sh
توعم همینطورعزیزم.. -
MaryaM._.sh مامان شماعم همینطور
-
اوضاع الان اتاق من
خالم مث این فالگیر ها نشسته رو ب روم
بای عدد تخم مرغ و هایلایتر(من بیشتر این هایلایتر رو تاجایی یادمه واسه نکات استفاده میکردم)
مریم کیا دیدنت این مدت
حالا من اسم میگم واون مینویسه
فقط موندم قراره روی اسم کدوم بخت برگشته بشکنه
مامانم از دور معلم فیزیک و ریاضیشم بنویس
من
مامانم
خالمحتما
معلم فیزیک و ریاضی تو ذهنم:-\ -
بماند مامانم کل خونه رو ریخته بهم واسه دوتا سکه
سکه هم پیدا نمیشه
و رفته توماشین هارو اخر شبی میگرده:-
ی سکه پیدا نمیشه
خالمم گیر داده نمیشه فقط دوسکه