-
اهنگام دیگه تکراری شدن
-
-
میانسالی ام فرا رسید!
روبه روی تلویزیون نشسته ام ...
با یک لیوان چای!
زنم حرفم را نمی فهمد!
من هم نمی فهمم او چه می گوید!
دارم خستگی یک عمر تلف شده را
روی دوش خود حس می کنم!!
دلم برای آن روزهایی ...
که حرف هایم را می فهمیدی ...
تنگ شده است!
معلوم نیست ...
تو گیر کدام زبان نفهمی افتاده ای!:)محسن_دعاوی
-
آن قدر دوستت دارم ...
که یادم نمی آید از کجا شروع شد...
داستان ما نه شروع دارد و نه پایان ...
تو یکهو پایت را همان جایی گذاشتی ...
که باید می گذاشتی...
دیگر هم از من نپرس ...
تا کی دوستم داری...
مگر می شود جلوی راه اقیانوس ها را بست؟
مگر می شود جلوی خورشید
چیزی قرار داد ...
که دیگر نتابد...
برای دوست داشتن های من ...
هیچ پایانی وجود ندارد...
اگر تو نباشی ...
و حتی اگر تو نخواهی...
این نویسنده داستان خودش را می نویسد!محسن_دعاوی
-
به بغض های بی فرود
و اشک های بی سقوط -
من اگر مرد بودم و دست زني را مي گرفتم، پا به پايش فصل ها را قدم مي زدم و برایش از عشق و دلدادگي مي گفتم؛ تا لااقل یک دختر در دنيا از هیچ چیز نترسد!...شما زن ها را نمي شناسيد! زن ها ترسو اند، زن ها از همه چیز می ترسند، از تنهایی، از دلتنگي، از دیروز، از فردا، از زشت شدن، از ديده نشدن، از جايگزين شدن، از تکراری شدن، از پیر شدن، از دوست داشته نشدن،... و شما برای رفع اين ترس ها نه نیازی به پول دارید، نه موقعیت و نه قدرت، نه زيبايي و نه زبان بازي! كافيست فقط حریم بازوانتان راست بگوید!كافيست دوست داشتن و ماندن را بلد باشيد!
تقصير شما بود كه زن ها آن قدر عوض شدند.
وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت، زن ها عوض شدند. آن قدر که امنیت را در پولِ شما دیدند، آن قدر که ترس از دوست داشته نشدن را با جراحی پلاستیك تاخت زدند، و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن، و و و... عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ای ست؛ وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم می خوردسیمین بهبهانی
-
Brice در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
من اگر مرد بودم و دست زني را مي گرفتم، پا به پايش فصل ها را قدم مي زدم و برایش از عشق و دلدادگي مي گفتم؛ تا لااقل یک دختر در دنيا از هیچ چیز نترسد!...شما زن ها را نمي شناسيد! زن ها ترسو اند، زن ها از همه چیز می ترسند، از تنهایی، از دلتنگي، از دیروز، از فردا، از زشت شدن، از ديده نشدن، از جايگزين شدن، از تکراری شدن، از پیر شدن، از دوست داشته نشدن،... و شما برای رفع اين ترس ها نه نیازی به پول دارید، نه موقعیت و نه قدرت، نه زيبايي و نه زبان بازي! كافيست فقط حریم بازوانتان راست بگوید!كافيست دوست داشتن و ماندن را بلد باشيد!
تقصير شما بود كه زن ها آن قدر عوض شدند.
وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت، زن ها عوض شدند. آن قدر که امنیت را در پولِ شما دیدند، آن قدر که ترس از دوست داشته نشدن را با جراحی پلاستیك تاخت زدند، و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن، و و و... عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ای ست؛ وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم می خوردسیمین بهبهانی
-
گریه کردم
و تمام شب را ...
برای دخترهایی که ...
در تنهایی از خودشان خجالت میکشند ...
گریه کردم...
دخترهایی که بعدها ...
از خود متنفر میشوند ...
و مثل یک درخت توخالی ، ...
پوستهای بیش نیستند.
و عاقبت به روزی میافتند ...
که هیچ جای اندامشان حساس نیست، ...
روح و جسمشان همان پوسته است، ...
و خودشان نمیدانند چرا زندهاند...عباس_معروفی