-
Mo B در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Mo B
شما چندمید؟بابا خاطرات دوران گذشته بود
الان با یه خرس گنده چت میکنی
-
Mo B در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Mo B
شما چندمید؟بابا خاطرات دوران گذشته بود
منو دوستم واسه کنکور میخوندیم
هی میخواستیم زمین و ادبیات و زیست رو با هم مرور کنیم
بعد یه بازی زیستی بود می رفتی ویژگی های یه جانوری رو می گفتی طرف مقابل باید تشخیص میداد
بعد واسه ادبیات اون می گفت چغر نمی دونم یادمه یه سری لغات بود یکیش میشد قورباغه یکیش پرنده بود
بعد زمین مثلا اسم اون جونورای پیش دانشگاهی رو می گفتیم
خیلی باحال بود -
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Mo B در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Mo B
شما چندمید؟بابا خاطرات دوران گذشته بود
منو دوستم واسه کنکور میخوندیم
هی میخواستیم زمین و ادبیات و زیست رو با هم مرور کنیم
بعد یه بازی زیستی بود می رفتی ویژگی های یه جانوری رو می گفتی طرف مقابل باید تشخیص میداد
بعد واسه ادبیات اون می گفت چغر نمی دونم یادمه یه سری لغات بود یکیش میشد قورباغه یکیش پرنده بود
بعد زمین مثلا اسم اون جونورای پیش دانشگاهی رو می گفتیم
خیلی باحال بودمن هیچ وقت نتونستم با کسی درس بخونم با پسر عمم رفتیم کلاس زبان مثلا میومدیم بعدش با هم کار کنیم مینشستیم یه دست بازی میکردیم و یه دست یه دست یهو شب میشد و فردا صبحش هم کوویز بود اوج همکاریمون این بود که من نصفشو بخونم اونم بقیشو بعد به هم تقلب برسونیم که الحمدالله جواب داد
-
من و دوست صمیمیم پالتوهامون شبیه هم بود بهمون میگفتن دوقلوهای بهم چسبیدهیه لحظه هم جدا از هم نبودیم
سال اخر دبیرستان کلارفتن تهران چقد گریه کردیم اون روزا -
@اسمان-آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
من و دوست صمیمیم پالتوهامون شبیه هم بود بهمون میگفتن دوقلوهای بهم چسبیدهیه لحظه هم جدا از هم نبودیم
سال اخر دبیرستان کلارفتن تهران چقد گریه کردیم اون روزامن یه رفیق داشتم باش خیلی خوب بودم ریزه میزه بود با من میگشت میگفتن فیل و فنجون
-
Mo B
ما دوتا واقعا عین دوقلو بودیم
هم قدامون شبیه هم بود هم از لحاظ ظاهری شباهت داشتیم همه میگفتن شبیه خواهرین
پالتوهامونم ک مثه هم از پشت اصن تشخیص نمیدادن کدوم کدوم یکیهبعد مثلا مراسم صبحگاه بود ناظممون میگف دوقلوها رو صدا کنین بیان
هعی یادش بخیر -
راهکار واسه خلاص شدن از فکر و خیال و استرس به جز خواب؟؟
-
Marziehhhh خوردن
-
Marziehhhh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
راهکار واسه خلاص شدن از فکر و خیال و استرس به جز خواب؟؟
بچه کوچیک تو خونتون اگه دارید بهترین راه حل هست باشون بازی که میکنی اینگار تو دنیا واقعی نیستی -
Marziehhhh اگه از چاقی نمی ترسین غذا خوردن خیلی خوبه
-
Marziehhhh
کیلیپاشونو ببین -
Marziehhhh نمی دونم والا من که همیشه میل دارم
-
انگار راهی جز خوابیدن نیست..شبخیر:|