Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
سلام
کتابمو دادم امانت ب دوستم از صفحه 1 تا 36 انار خورده
uu در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
ازین اتاقا که مخصوص توعه
خوشجلِ من
sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
ازین اتاقا که مخصوص توعه اکالیپتوس
دقیقا
از اون شباییه که دلت میخواد همه قدیمیا باشن
همینقد دلگیر و ناراحت کننده:( اگه یروز بخوام واقعی برم از اینجا بدون خدافظی میرم شاید سخت باشه ولی حداقل عذابش کمتره:(
تا حالا اینقدر حس سرخوردگی و ناتوانی نداشتم تو دلی من چم شده ؟
نخواهم این جهان و آن جهان را مرا این بس که دانم رمز جان را
سجودی ده که از سوز و سرورش بوجد آرم زمین و آسمان را
Zahra tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
چه خوش صحرا که در وی کاروانها درودی خواند و محمل براند
به ریگ گرم او آور سجودی جبین را سوز تا داغی بماند
romisa خواستم فضا عوض شه
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست پادشاه فصل ها پاییز.....
خواهری
کلا نباید حرف بزنم
Zahra tg