-
-
sheyda.fkh سلام
-
مداد رنگی در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
داشتیم تو پاساژ دور می زدیم
دیدیم مادر دختره چنان با مشت زد تو کمرش
دختره پشتک وار از پله ها افتاد
و با دماغ کف آسفالت کشیده شد
بلند شد به مادره گفت
چرا می زنی؟
مادره گفت صد بار بهت گفتم قوز نکن