-
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@دختر-بهار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا ممنون
تو چطوری؟مرسی
ای جااااااااااااااااانم که جوابشو عین خودش دادی
-
این پست پاک شده!
-
@دختر-بهار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani اونا رو فقط من میتونم استفاده کنماااا
حالا ک بهنامِ باباهم استفاده کرد
نبینم کسی به بهنامِ من زور بگه هااااااااااااا -
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا تند تند برناممو جمع کردم که ساعت 9شب قراره با بهنامِ بابا وقت بگذرونم
اماعیب نداره...
انگاری قسمت اینکه این بساط خوشیِ ما حالا حالاها رخ ندعهمش کار عزی و جبی و میکی
پارتیشون پیش خدا خیلی قویه
فهمیدن میخوایم با اونا درگیر شیم رفتن خداشونو اوردن انجمن و کلهم اجمعین بست
میگم باید باچوب بزنیشون
اینا مثل اینکه خیلی ناز نازی شدناااا
آخه خداهم چجوری نازشونو میخره و گوش ب حرفشون میدهآره والا
فرشته هم انقد سوسووووول
بیا یه لشکر جمع کنیم علیهشونمن پایتم....فقط میگما ایزد منان هواشونو داره؛نزنن هممونو تارومار کنن
نه باو ایزد منان اونقدرام دیگه طرف اونارو نمیگیره که وسطش یه پس گردنی به اونا هم نیزنه که مثلا بگه هوامونو داره
ای جانم به قربان ایزد منان
حالا ک ایزد منان هوامونو داره...میشه حذفیای شیمی یکم بیشتر بشع؟؟
این داستان: شوخیِ کثیفِ درس های آزار دهنده
پ.ن:اوضاع من باشیمی ردیف ترشده هاااا تو با ریاضی چ میکنی؟؟واییییی شیمی کم بشه که خوبه ولی نمیشه ریاضیو کلا بردارن
فک کنم ایزد منان دیگه بهم رو نده چون خیلی پررو میشم -
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@دختر-بهار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا ممنون
تو چطوری؟مرسی
ای جااااااااااااااااانم که جوابشو عین خودش دادی
-
zeinab dehghani اینجا نمیشه که گیر داد به جواب
-
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رُمَیصا تند تند برناممو جمع کردم که ساعت 9شب قراره با بهنامِ بابا وقت بگذرونم
اماعیب نداره...
انگاری قسمت اینکه این بساط خوشیِ ما حالا حالاها رخ ندعهمش کار عزی و جبی و میکی
پارتیشون پیش خدا خیلی قویه
فهمیدن میخوایم با اونا درگیر شیم رفتن خداشونو اوردن انجمن و کلهم اجمعین بست
میگم باید باچوب بزنیشون
اینا مثل اینکه خیلی ناز نازی شدناااا
آخه خداهم چجوری نازشونو میخره و گوش ب حرفشون میدهآره والا
فرشته هم انقد سوسووووول
بیا یه لشکر جمع کنیم علیهشونمن پایتم....فقط میگما ایزد منان هواشونو داره؛نزنن هممونو تارومار کنن
نه باو ایزد منان اونقدرام دیگه طرف اونارو نمیگیره که وسطش یه پس گردنی به اونا هم نیزنه که مثلا بگه هوامونو داره
ای جانم به قربان ایزد منان
حالا ک ایزد منان هوامونو داره...میشه حذفیای شیمی یکم بیشتر بشع؟؟
این داستان: شوخیِ کثیفِ درس های آزار دهنده
پ.ن:اوضاع من باشیمی ردیف ترشده هاااا تو با ریاضی چ میکنی؟؟واییییی شیمی کم بشه که خوبه ولی نمیشه ریاضیو کلا بردارن
فک کنم ایزد منان دیگه بهم رو نده چون خیلی پررو میشمای مردشور این حذف کردنشونو ببرن ....آدم خندش میگرفت بادیدن حذفیاتشون
آخه خود خداهم مونده به این مسئولا بگه: د آخه لامصب اشرف مخلوقاتی و اینجوری حذفی میزنی؟؟!!
عزی بهم خبررسوند سرِ همیین حذفیا میکی خودشو کوبنده تو دیوار -
@دختر-بهار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani اینجا نمیشه که گیر داد به جواب
نه حالا توروخدا اگه میشد جرئت داشتی به بهنامِ من چیزی بگی؟؟
-
maryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
MaryaM._.sh خیلی قشنگ صحبت کردی ممنونم ازت
راستش رو بخوای من اول اصلا پرستاری رو دوست نداشتم که هیچ حتی حالمم بهم میخورد ازش
موقع انتخاب رشته یکم از اطرافیان که پرس و جو کردم دیدم بازار کار خوبی داره و موقعیت اجتماعیشم خوبه .. تو این مرحله هیچکس از قشنگیای کار برام نگفته بود همه از سختیاش گفته بودن بهم ولی با این حال من کم کم یه حس خوب نسبت به پرستاری پیدا کردم ولی هنوزم دلم و عقلم یکی نبود که پرستاری رو بزنم برم یا بمونم پشت کنکور
رفتم واحدای ترمای پرستاری رو نگاه کردم دیدم بیشتر دوسشون دارم تا واحدای گفتار درمانی و دانشگاه فرهنگیان
خلاصه که پرستاری رو اولین رشته انتخابیم تو انتخاب رشته زدم و قبول شدم
یکم که جلوتر رفتیم تو مباحث تئوری دیدم درساش خیلی قشنگن اما باز هم فقط درحد یه دوست داشتن ساده بود و به خودم وانمود میکردم که این رشته رو بپذیرم
تا اینکه رفتیم واسه کلاسای پراتیک دانشگاه... اونجا هرکاری رو که یاد میگرفتم بیشتر عاشق پرستاری میشدم روزای آخر اصلا دلم نمیخواست از اون فضای شبه بیمارستانی بیام بیرون (راستش روزای آخر اونجا همه به خاطر دوری از دوستاشون دلگیر بودن ولی من به خاطر دور بودن از اتاق پراتیک و وسیله هاش) دیگه بعد از اون یه جور خاصی عاشق پرستاری شدماینکه میگم روحیه .. به خاطر این میگم که من مثلا وقتی میبینم یکی حالش بده یا یه اتفاق بدی واسه یه نفر افتاده (ممکنه من اصلا نشناسم طرف رو)خیلی ناراحت میشم و غصه میخورم
تو بیمارستان خیلی اتفاقا میفته که باید محکم وایستی تا دلیلی بشی واسه اینکه اشک یکی بند بیاد و دیگه غصه نخوره
از طرفی هم حالم خیلی خوب میشه وقتی به این فکر میکنم که یه روزی جون یه نفر رو نجات دادمخوشحالم بابت این موضوع
مشخصه شما دوسش دارید
قبول کنید ما دختر و پسرای ۱۹ و۲۰ ساله هستیم
توخانواده هایی بزرگ شدیم ک حالا بعضی هامون سختی بیشتر بعضی کمتر کشیدن
اما هیچ وقت نذاشتن مرگ کسی رو ببینیم
منو ک نمیذارن حتی الان قبرستون برم
واسه مراسم و چیزی ک اصلا
حالا شما فکر کن ی نفر جلو چشمات از دست بره
خب معلومه ک سخته
و شما تنها نیستید
اما کم کم آماده میشید
خیلی بابت روحیه هم نگران نباشید
ب شرایط کم کم عادت میکنید
درسته اولش واسه اغلب ماها سخته
من خودم سه تامرگ تازه اونم اعضای خانوادشون رو دیدم فکر نکنم هیچوقت یادمبره
ولی کمکم عادت وتجربه میشه براتون
و سعی تون بیشتر میکنید کموفقیت بیشتری تو کارتون داشته باشید
تا لبخند های ازته دل بیشتری از آدما وخدا دریافتکنید
موفق باشید -
zeinab dehghani چه طرفداری هم میکنی ازش
-
@دختر-بهار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinab dehghani چه طرفداری هم میکنی ازش
بابایِ بهنام همیشه هوای بهنامشو داره...
اون شبی ک دیگه دم دمای اذان صبح بود، قرار بود بهنامم بیاد تورو برداره که شوما توی روز روشن جلوی همه دست رد به سینش زدی رو یادت رفته!!!
پ.ن:عجب خاطراتی ازتون دارما -
بابای بهناز بفهمه من اینجور دخترش رو با اسم بهنام صدامیزنم ؛قطعا منو زنده نمیزاره
-
بچه ها انجمن واسه شمام نمیاورد؟!
-
MaryaM._.sh ممنون عزیزم
همچنین
-
نازنین جمالی 0 آره قطع بود
-
-
zeinab dehghani الان بیاد من در خدمتم برای بهنام جان
-
-
Infinitie. A عه
جاذاب رفتی؟
حالا بهم زدیم اینقدر ارزشسو نداشت بریا
(مثلا خواستم بگم بخاطر من رفتی)قبل از رفتنم بام ست کردی پروفتو انگار
احسنت احسنت
کی دوستِ سابق منو اذیت کرده بود ... من ببینمش خدا میدونه چیکارش میکنم
انشاالله دوباره میای و دیگ بعد کنکورتم باشه خبرای خیلی خوب بیاری
تا اون موقع من از فراق تو همچون مجنون سر به بیابان ها میزنم
️
خداحافظت