-
کار همه راست، آن چنان که بباید
حال شادیست، شاد باشی، شاید
انده و اندیشه را دراز چه داری؟
دولت خود همان کند که بباید
رای وزیران ترا به کار نیابد
هر چه صوابست بخت خود فرماید
چرخ نیارد بدیل تو ز خلایق
و آن که ترا زاد نیز چون تو نزاید
**ایزد هرگز دری نبندد بر تو
تا صد دگر به بهتری نگشاید**
-
بیچاره %(#f06350)[پاییز]، دستش نمک ندارد...
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای %(#f06350)[خزان]را به او میزنند. خودمانیم،
تقصیر خودش است ؛بلد نیست مثل %(#10f000)[بهار] خودگیر باشد تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد.
سیاست %(#f00000)[تابستان]را هم ندارد که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد ولی از پشت خنجری سوزناک بزند.
بیچاره...بخت و اقبال %(#0000f0)[زمستان] هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد.
او %(#f06350)[پاییز] است ، رو راست و بخشنده...
ساده دل، فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدم ها بریزد، روزی ؛ جایی ؛ لحظه ای ؛ از خوبی هایش یاد میکنند.
خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند...یکی به این %(#f06350)[پاییز] بگوید
آدم ها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای...
دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی برگ هایت میگذارند و میگذرند...
تنها یادگاری که برایت میماند " صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست "
@دانش-آموزان-آلاء