-
@Vadf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@Saahaar در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
شعر زیرو نگا کنین بگین قافیش چی میشه؟
" هر روز خنیده نام تر گشت
در شیفتگی تمام تر گشت"تر؟
آره تر
ولی آخه کلمه ی معناداری نیس که -
۶ اُمین
-
@Survival
-
مداد رنگی در خــــــــــودنویس گفته است:
تا حالا شده یه بار خودتو دعوت کنی ؟!
یه بار خودتو به یه فنجون قهوه، خودتو به یه دوست داشتن دعوت کنی؟؟!!گاهی شده خودتو به خواندن یه کتاب دعوت کنی؟کاری که من زیاد انجام میدم اینکه با دوستام و کسانی که دوسشون دارم خیلی زیاد بیرون میرم و خوش میگذرنیم... کافه گردی و خیابان گردی وووو ...
اما گاهی اوقات شال و کلاه میکنم خودمو واسه خودم خوشکل میکنم و تنهای تنها خودمو به قدم زدن در کوچه و پس کوچه های این شهر و نوشیدن فنجان قهوه دعوت میکنم ....
هنذفری در گوش ،دست در جیب، باهم قدم میزنیم،
فقط خودمو خودم ... دونفر هایمان را دوست دارم ... در سکوت قدم میزنیم اما با این سکوت بازهم هم را درک میکنیم و میدانیم چه در دل داریمبه کافه دوست داشتنی مان میرویم و در جای دنج جلوی پنجره دوباره می نشینیم و با گفتن همون همیشگی از شر گارسون مزاحم خلاص میشیم، کتاب مورد علاقه مان را باهم میخوانم و با خواندن سطر به سطرش سرشار از شور می شویم... به بیرون و رفت و امد مردم نگا میکنیم و ب گپ زدن ادامه میدیم ،از خودم برایش میگیم که در این مدت چه ها کردم و چه اتفاق های افتاده و او گله می کند که او را در این روزهای شلوغ فراموش کردم و من جز شرمندگی چیزی برای گفتن ندارم
دلم برای خودم تنگ شده بود و بازهم شرمنده اشم که در این مدت نتوانستم زیاد به او سر بزنم
دلم برای گفت و گوهای طولانیمان تنگ شده بود
دلم برای قدم زدن های دونفره یمان تنگ بود
دلم برای خودم تنگ شده بود و من درصدد جبران..همیشه خوب نیس دورت شلوغ باشه گاهیی تنهایی با خودت خلوت کن
گاهی خودت را به فنجان قهوه دعوت ...
گاهی خودت را بیش تر دوست بدار ...عجب کیکی