-
-
-
قطره ای کوچکم،
چهره در افکنده،
با تیره گی اقیانوس،
«وهم» دریای کف آلود،
دهشت موجهای طوفانی،
اما در من نوری هست
روشن تر از شفق صبحگاهان
در من شوقی است
شورانگیزتر از آغاز آشنایی
در من جنگلی
سبز تر از رویا
در من شهرهایی
که تا صبح بیدارند
با کوچه هایی
پر ازشرم اولین نگاه عاشق
در من آغوشی
تشنه ی در بر کشیدن
در من تو هستی و هزار کهکشان
و هر هزار تویی...- عزیزحاجی_علیاری
-