کافــه میـــم♡
-
تو ظاهر یارن ولی تو باطن مارن
-
خوبم!
خیلی خوب..
مگر میشود
به فکر تو بود و خوب نبود
تو را خیال داشت و بد بود
من خوبم قشنگ عزیز
راستی تا یادم نرفته بگویم
دوستت دارم
نه مثل دیروز
نه مثل امروز
نه حتی مثل اول سطر
تو را یک جور دیگر دوست دارم
بیشتر از هر جور..
به سماجت گنجشکهای اول صبح مىمانم
در دوست داشتنت.. -
%(#7880f0)[زمستـان]آخرین حرف هایش را
روی آخرین برگ
از آخرین شاخه ی آخرین درخت
نقاشی میکند
و لای پنجره ی یخ کرده ی %(#7880f0)[اسفند] میگذارد
%(#ff00ff)[بهار] اما پشت در است
حالش خریدنی ست
آمده تا مبتلا کند
با %(#ff00ff)[فروردین] ناز میکشد
با %(#ff00ff)[فروردین] دل میبرد
و به %(#00ff00)[اردیبهشت] که میرسد..
امان از %(#00ff00)[اردیبهشت]
امان از %(#00ff00)[اردیبهشت] که بوی ماه و آسمان میدهد
%(#00ff00)[اردیبهشت] عاشق است
سرش را روی شانه ی %(#ff0162)[خرداد] میگذارد
و با قصه های لیلی
هوای شهر را مجنون میکند!
مثل %(#ff00ff)[بهار] باش
گاهی ابری
گاهی بارانی
و گاهی سرخوش و آفتابی
بگذار دریا با تو همراه شود
در کوچه هایی قدم بگذار
که عطر بهار نارنج
عشق را تحمیل میکند
پنجره را باز کن
تا آخرین حرف های %(#7880f0)[زمستان]
در آغوش باد رنگ فراموشی بگیرد
%(#ff00ff)[بهار] را باید عاشق بود
%(#ff00ff)[بهار] را باید رویید
%(#ff00ff)[بهار]را....
من میگویم %(#ff00ff)[بهار] را باید به گونه ای زندگی کرد
که انگار تکرار نخواهد شد
| علی سلطانی |
-
-
https://www.instagram.com/p/B_NRtdKJFhK/
خیلی زیباست
به نظرم حتما ببینینش -
وقتی از پنجره ی هواپیما بیرون رو نگا میکنی انگار که توی یه کشتی هستی که روی دریای ابری حرکت میکنه
-
بهار فصل عجیبیست
فصل تغییر هاست
فصل بهتر شدن است
فصل زیباتر شدن است
پس تو نیز مثل بهار باش.... -
حال من خوب است، نه اینکه همه چیزِ جهانم خوب باشد،
نه اینکه مشکلی نباشد!
حال من خوب است چون چشم وا کردم و آفتاب را دیدم،
و آسمان را که ابری نبود!
گنجشک ها روی سیم های برق، غرق در خیالِ مزرعه ی انگور، آواز می خواندند،
و کسی با گربه های سرخوش و بیخیالِ شهر، کاری نداشت!
کودکان شاد بودند، می دویدند و بازی می کردند،
و در چشم تمام آدم ها، اشتیاق بی مانندی موج می زد، انگار که همه شان عاشق بودند و انگار که خبرهای خوبی در راه بود...
حال من خوب است چون ایمان دارم که چیزی به خوب شدنِ حالِ جهانم نمانده،
چون می توانم زیبایی های دنیا را ببینم، آرامش بگیرم و دستان مهربان خدا را ببوسم،
چون می توانم از لبخند دوستانم امید بگیرم و از اخمِ دشمنانم انگیزه!
حال من خوب است، چون خواسته ام که خوب باشد!
#نرگس_صرافیان -
شهید
چقدر خوب ،ادا کردن حق را آموخته ایم.اصلاً حقشان همین است ، این هم از لطف ماست ،آنان که کاری نکردند .آنان که به خاطر ما روی شن هایی از جنس انفجار نخوابیدند.آنان که به خاطر ما از شط و کارون و اروند نگذشتند ، بعضی هایشان هم که در آن جا غرق نشدند .
ما چه خوب تشکر کردن را آموخته ایم .تشکر از کسانی که چیز زیادی به خاطر ما ندادند ، فقط جان ناقابلی داشتند و به فدای ما کردند تا که الان بنشینیم بگوییم : « خب مگر مجبور بودند ؟ نمی رفتند جبهه ،مگر کسی مجبورشان کرده بود؟» ودیگر کسانی هم نیستند که بگویند «آری ، مجبور بودند ؛ غیرت ، مجبورشان کرده بود .»
آنانی که شهد شیرین شهادت را نوشیدند تا ما شمع علم را در دل بیفروزیم و به همراه آن بیاموزیم که تنها افروختن مهم نیست که اصل ، سوختن در راه علم و عشق و ایمان است.
و آنان به ما آموختند چه عشق و چه علم را در دل بیفروزی ، تا نیاموزی که بسوزی هیچ نیستی .
که اگر سوختی می آموزی ساختن را ، آن هم نه هر ساختنی که ساختن سازنده و نه ساختن سوزاننده.
ما که نمی بینیم ، یا نمی توانیم و شاید هم نمی خواهیم که ببینیم ؛چون ، اگر دیده بودیم آن وقت بود که همه می دیدند ما هم کمی سوختن می دانیم. سوختنی برای روشن کردن و نه برای روشن ماندن.
به چه روشنی ای ، روشن ها رفتند تا ما روشن بمانیم ولی افسو س ، افسوس که ما نمی دانیم تا چراغی در میان این شبستان روشن است ؛نباید شک کنیم که قصد پلنگ تیز دندان نیز روشن است . یوسف ها که بروند وضع کنعان هم روشن می شود ، یوسف ها رفتند تا این شبستان کهن را با نور ایمان روشن نگاه دارند و ما هم نباید راهشان را ادامه دهیم ؟
آری راه شهادت همیشه باز است . همان گونه که خوبان و خواهان واقعی شهادت مسیر رسیدن به او را پیدا می کنند و می پیمایند.
چه زیبا می گوید سید مرتضی : پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
و چه زیبا سرود آن شاعری که شعرش اشک از چشم آقا سرازیر کرد :
ما سینه زدیم و بیصدا باریدند از هرچه که دم زدیم ، آن ها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند