تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش🙃
-
گفتم الان وقتی پاشدم حوصله نداشتم
یکم عصبی بودم باباهم خونه نبود
مامانم به داداشم میگه بیا این طرف این باز قات زده -
به نام خداي عزيز
خدايي كه امتحاناش گاهي شدت ميگيره و به بنده اش نگاه ميكنه ببينه اگه يه مشكلي براش پيش بياد چه عكس العملي نشون ميده
چقدر بزرگ شده؟
صبح تا ظهر اوضاع خوب بود
طرفاي ظهر اشتباه كردمو يه بحثيو خودم شروع كردم. البته خب از يه چيزي ناراحت شدم ولي حق نداشتم اونطوري با مامانم صحبت كنم. توي كشمكشي كه بود يه خطاي خيلي بزرگ كردم و منت گذاشتم سر مامانم خيلي از خودم بدم اومد حس ادميو داشتم كه به زور در حق پدر و مادرش خوبي كرده باشه.
از اين كار اشتباهم ناراحت بودم و رفتم معذرت خواهي كه مامانم يه چيزي بهم گفت كه دلم شكست. خيلي دلم شكست. كلي روضه ي حضرت زينب گوش دادم كه بيخودي واسه اين چيزاي دنيايي گريه نكنم. كه يادم باشه مصيبت بزرگتري داشتن اهل بيت
مامانم سر اينكه لج كرد باهام نهار درست نكرد منم نون و پنير خوردم ولي تو همون حال واسه مامانم لقمه گرفتم
بعدش به زور با مامانم حرف زدم
اين قسمتش سخت ترين قسمت ممكن بود. اولا خودم ناراحت بودم از حرف مامانم. از يه طرف هم عذاب وجدان داشتم كه با مامانم بد حرف زدم. از يه طرف ميگفتم با خودم كه بابا ادمه ديگه مامانتم خطا ميكنه. از يه طرف مامانم قبول نكرده بود حرفش درست نبود. از همه اينا مهمتر اصن باهام حرف نميزد.
خلاصه اولش با گريه بعدش با دعوا بعدش باز با گريه بعدش با بوسه قضيه ختم بخير شد
فقط خيلي كار داريم من و مامانم با هم انجام بديم هم اون ازم ناراحته هم من از اون ولي مهم اينه كه تلاشم نتيجه داد و با هم اشتي كرديم
قدر يه پير رنج دوران ديده خسته ام ولي خوشحالم كه كم نياوردم و تلاش كردم با نفسم مبارزه كنم
تهش بگم با اينكه از مامانم ناراحتم ولي عاشقشم
و با اينكه از خودم ناراحتم ولي خداروشكر ميكنم كه تو همين دنيا دارم متوجه اشتباهاتم ميشم
خدا همه ي مامانارو حفظ كنه
يه كوچولو شايد چون حوصله نداشتم با بابام از سر بي حوصلگي حرف زدم ولي وقتي داشت ميرفت يه لبخند بزرگ تقديمش كردم كه فهميدم خوشحاليشو با نگاهش -
پس من چی؟
-
@خانوم-وكيل
نقش بابات تو این موضوع خیلی اثر گذاره -
@حسین-81 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش گفته است:
پس من چی؟
ببخشيد من ذوق تولد جهادو داشتم تولدتون مبارك
اي بابا ببخشيد يادم نبود -
️بسم ربی️
.........................................................
ان فی خلق السمـوت... والسحاب المسخر بین السماء والارض لایـت.. در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و میاندیشند. (بقره/164)
.................................................سلام
25/1/1399
(18:52)امروز روز عجیبی بود،
بی تابی بی سابقه ای داشتم، هر چند زبانی ولی متاسفانه از خدا ناسپاسی کردممامروز اینجا حادثه های عجیبی رخ داد،
هوا صاف بود و خورشید خیلی قشنگ و آفتابی میتابید
و بارون هم میومد(فراتر از نم نم) ناگهانی و همزمان..بعدش باد شدیدی شروع شد..
وسطای نماز عصر بودم که احساس کردم زمین شدید داره میلرزه ولی هیچکی احساس نکرده بود،
آخرای نماز هم تصویری از وضعیت خودم توی ذهنم ترسیم شد که..و دوباره بارون و باد..
و الانم وضعیت سفید...............................
"لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم "
ببخشید اینقد خلاصه گفتم، توانی برای توضیحش نداشتم
-
سلام جمیعا